زبان درازشماره 675گزیده مطالب

آش کشک خاله

طنز شماره 675

از قدیم چند تا مساله ذهن کند و نخودی مرا مشغول به خود کرده بود یعنی نمی‌توانست درک کند آش کشک خاله چطوری‌ است که اگر بخوری یا نخوری باید پولش را بدهی بنابه ضرب‌المثل مذکور به پایت حساب می‌کنند. پیش خودم می‌گفتم عجب خاله بی‌انصافی! است که خودش آش می‌پزد و خودش تعریفش می‌کند، خودش هم بهره‌اش می‌برد، ما مجبوریم بخوریم و اگر نخوریم دوسر ضرر است آش نخورده و پول زورکی که خاله می‌گیرد.

این مساله لاینحل بود تا اینکه در چند سال اخیر بودجه کمی تا قسمتی گوشه عیان و رسمی آن شفاف شد و قضیه آش خاله‌جان را حل کرد. مثلا همین صدا و سیما برای دل خودش برنامه‌های آشکی همان آبکی تولید می‌کند، مردم چه ببینند چه نبینند پولش هم که به اندازه بودجه عمرانی چندین استان است را باید بدهند یا بعضی موسسات و نهادهای به اصطلاح فرهنگی و مذهبی که از آشی که پخته و دورهمی میل فرموده‌اند چه جامعه بهره‌مند بشود چه نشود پولش را مردم باید بدهند. (نمی‌خواهم و میل ندارم مطابق سفارش من نیست هم نداریم).

ببخشید دوباره آش و پول آش آخرشبی برای زبان‌دراز سنگینی کرد و امتلاء معده به ذهن و قلمش اثر گذاشت، پرت و پلا نوشتم برای سلامتی سرسبزم و نجات از سوزش زبان سرخ می‌روم دو سه قاشق شربت معده بخورم! تا چه خواهد شد؟!

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/pJguu

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا