در محله ما -میدانشاه سابق یزد «بعثت کنونی»- ناگهان سروکله جوان تهرانی خوشتیپ ادکلن فرانسوی زده؛ اتوکشیده؛ کراواتی با کفش واکس و موهای روغن زده پیدا شد.
به این تیپ آدمها «خوشگله» میگفتند.
از خوش شانسی «فری خوشگله» آس و پاس فقیر با جیب خالی ولی پزعالی این بود که تیر عشقش به قلب دختر حاجی میرزا مندلی قالیفروش همسایه ما خورد و علف دهان بزی خوش آمد گرچه پدر و مادر گریبانها دریده فریادهای مخالفت کشیدند. عشق، دختر را کروکور کرده بود تا اینکه پای جان دختر و تهدید به خودکشی رسید با پادرمیانی بزرگان اقوام و محله بالاخره آمیرزا راضی شد فقط صیغه محرمیتی در محضر خوانده شود تا خانواده فریدون خان خصوصا حاجی عمو که «فری خوشگله» مدعی بود تنها وارثش است و نصف اراضی و مستقلات شمیران و نیاوران املاک غیرمنقول عمویش و چند بانک شعبه بازار براساس سپردههای عمو وام میدهد به یزد بیایند و عروسی مفصل بگیرند.
بعد از چند سال شبی که «فری خوشگله» مست پاتیل با دوچرخه پدرزن به خانه میآمده نیم متری زودتر پیچیده بود به جای کوچه به آب انبار امامزاده جعفر افتاده عمر باقی نماندهاش را به شما داد! پس از مدتی به کمک شهربانی پدر و مادرش پیدا شده و معلوم گردید سراسر ادعاها چاخان بوده اصلا عمویی در کار نیست چه رسد که با سکته عمو اموال بلوکه شده در قید حیات وی نیز آزاد شده از راه برسد و همگی را خوشبخت کند.
ببخشید روده درازی کردم عادتم شده که تاریخ و خاطره بگویم، در مثل مناقشه نیست بخصوص که طی دوسال اخیر سخنگوی جوان و صادقالوعده و قول دولت از وقتی سروکله مبارکشان سر محله هیات دولت پیدا شد گفت به کوری چشم دولت سابق بدون برجام و بدون مذاکره و بدون FATF با اقتدار طی یک جلسه زود، تند و سریع انقلابی دلارهای بلوکه شده ایران در عراق و کره جنوبی نقد شده میرسد و همه خوشبخت میشویم…
چی شد هیچی یکی از کشورها قرار شد اندک اندک چای خشک، همسایه دیگر نفت و دیگری برنج و گوشت، آن یکی هم میخ و زین اسب و کلاه خود شمر برای تعزیه بفرستد ولی مطمئن باشید از کره جنوبی شکایت خواهیم کرد با شوکی که به بازار ارز وارد میشود دلهره به خانه اول برمیگردد.
خدا کند طرف زودتر نپیچد و داخل آب انبار توهم نیفتد…
زباندراز