خواست اسلام و امام و راه انقلاب حاکمیت مردم است نه یک گروه
گزیده مطالب شماره 698
من، اکبر هاشمی بهرمانی، مشهور به رفسنجانی عضو خانوادهای مرکب از 9 فرزند با پدری آشنا به معارف و مؤدب به آداب دینی و مادری فرزند شهید در روستای کوچکی به نام بهرمان در جلگه نوق رفسنجان متولد و رشد کردم. معاش خانواده از کشاورزی در ملکی که 12درصد از آب و زمین روستا خلاصه میشد، تأمین میگردید و تحصیل در روستا تا سطح کلاس شش آن زمان اما در مکتب خانه تا سن 14 سالگی از روستا بیرون نرفتم و قبل از بلوغ برای ادامه تحصیل در سال 1327 شمسی با تشویق پدر به قم رفتم. آن زمان هفت سالی از شهریور 20 میگذشت و دوران خفقان رضاخان برای نسل ما به فراموشی سپرده میشد و جریانهای سیاسی در کشور شکل گرفته بود.
در قم جبهه ملی و فدائیان اسلام و تودهایها فعال بودند و تبلیغات انتخابات فضا را پر کرده بود. شاه جوان محمدرضا، هنوز بعد از عزل و تبعید پدرش به خاطر حضور موثر کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم، قدرت ادامه خفقان رضاخان را نداشت. سه سال با این شرایط مناسب یک سره به تحصیل پرداختم و در حاشیه با جریانهای سیاسی و علمی آشنا شدم. جامعالمقدمات سیوطی ملاعبدا… در منطق و مغنی و معالم اصول فرهنگی جز معالم در ادبیات است و معالم هم در اصول و به شرح لمعه و قوانین و فقه اصول فقه که وارد شدم، احساس کردم از مقدمات به متن رسیدهام و ضمنا گاهی خود به جدیدالورودها درس میدادم، تابستان و زمستان و تعطیلی و… فرقی نمیکرد. جبهه ملی به حکومت رسید آیتا… کاشانی که از زندان و تبعید انگلیس رها شدند، با محبوبیت زیاد توده مردم اسلامی را با جبهه اسلامی همراه کرده که فدائیان اسلام که روح شهامت و شجاعت را به جوانان هدیه کرده بودند هم راه صافکن بودند و حوزه را هم متمایل به سیاست کرده بودند البته آیتا… بروجردی که اولویت را تقویت حوزه و جبران کمبود آموزشهای دینی عصر پهلوی میدیدند، موافق اقدام سیاسی در حوزه نبودند.
در این مدت با آیتا… خمینی که منزلشان روبهروی مسکن ما بود به خوبی آشنا شدم و روح جدیدی در کالبد خود احساس کردم. آیات اخوان مرعشی به نجف و من به حجره مدارس نقل مکان کردم. احساس شد که جامعه نیاز به نشریات عمیق دینی و اجتماعی دارد و لازم است شبهههای زیادی که به جوانان تزریق میشود پاک شود. با همکاری شهید باهنر و… انتشارات مکتب تشییع را تأسیس و اداره کردیم که برای خودمان و خوانندههایمان سازنده و از درسهای خارج امام خیلی آموختم. دولت مصدق در اثر تفرقه ارکانش و رفتار نامناسب با آیتا… کاشانی و فدائیان اسلام، پشتوانه مردمی را از دست داد و در 28 مرداد سال 1328 سقوط کرد و دربار با کمک غرب سلطه خود را بسط داد و به سیاست سرکوب روی آورد و پس از رحلت آیتا… بروجردی به فکر تضعیف حوزه قم و ملوک الطویفی کردن مرجعیت افتاد که نتیجه آن قیام امام خمینی و جذب مردم سراسر کشور و طلوع گروه جدیدی از شاگردان ایشان و آغازی بر نهضت روحانیون شد که خود من و جمعی از دوستان صمیمیام در این حرکت نقش اساسی داشتیم و تا امروز ادامه دادم. در آن مدت دریافته بودم که عامل اصلی فلاکت و عقبماندگی کشورهای اسلامی استبداد و استعمار است که مکمل و نگهدار یکدیگرند و مثل دو لبه قیچی، منافع مردم و کشور به نفع این دو جرثوعه شوم، قیچی میشود. برای بیداری مردم کتاب «القضیه الفلسطینیه» اکرم زعیتر را بهنام «سرگذشت فلسطین یا کارنامهی سیاه استعمار» ترجمه کردم و یک مقدمه جانانهای در توضیح آن نوشتم.
چون در آن هر خوانندهای نقش مخرب آن دو عامل را بالعیان میدید و در همان شرایط خفقان، خود مردم دهها بار آن را مخفیانه چاپ و منتشر کردند و خوراک بحثهای جلسات مبارزان شد. بهخاطر آن، مصائب زندان و شکنجههای غیرقابل توصیف را توسط استبداد و به فرمان استعمار، تحمل کردم و آبدیدهتر شدم. پس از آزادی، کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» را نوشتم که درست در جهت اثبات دریافتم بود و چون استبداد قاجاریه در آن افشا شده بود رژیم پهلوی مشکلی با آن نداشت و زهر آن را هم تحمل میکرد و آن هم با چاپهای بیشمار هدفم را خوب منتشر کرد و در میدان مبارزه با تبعید امام و خلأ رهبری مبارزه با جمع همفکران نگذاشتیم که مشعل مبارزه با استعمار و استبداد و راه روشن شده خاموش شود و تقریبا نیمی از وقتمان در زندانها و آوارگی گذشت و در آخرین زندان که سه سال طول کشید بهترین توفیق تمام عمرم را خداوند عطا فرمود و یادداشت تفسیر راهنما (بعد از پیروزی انقلاب)، در 20جلد منتشر شد و فرهنگ قرآن که در 33جلد منتشر شده و تفسیر موضوعی که در دست تهیه است را فراهم کردم و اکنون در لبنان و پاکستان، این آثار در حال ترجمه به زبان عربی و اردو است و چند جلد هم از آنها منتشر شده.
سه ماه مانده به پیروزی انقلاب زندانم تمام شد و وارد اقیانوس مردم مصمم به ریشهکن کردن استبداد و استعمار شدم. انقلاب در 22 بهمن ماه 57 پیروز شد و من در شورای انقلاب حزب جمهوری اسلامی و سپس در وزارت کشور و در سمت ریاست مجلس و فرماندهی ادامه جنگ و نهایتا جانشین فرماندهی نیروهای مسلح انجام وظیفه کردم و با تدبیر جنگ را با اصلاح قطعنامه 598 و پذیرش آن تمام کردیم و در شورای امنیت سازمان ملل صدامیان را محکوم کردیم و با حکم دریافت صد میلیارد دلار خسارت و با تدبیر اسرایمان و اسرای عراقی را آزاد کردیم و صدام به فلاکت افتاد و از گور خودساخته خود بیرون کشیده شد و به سرداب رفت و من در سمت ریاست جمهوری، خرابیهای جنگ را ترمیم کردم و زیربناهای کشور را در دوره ریاست جمهوری نسبتا ساختم. نقش اساسی برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاحطلب دولت را گرفت. متأسفانه با نمکنشناسی راه را گم کرد.
متأسفانه کمکم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال 84 دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب را تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبههای نماز جمعه که چهارصد و پنجاه و یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ 26/4/1388 نصایح خود را که شبیه وصیتنامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابانهای تهران اجتماع باشکوهی داشت و دهها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام و راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛ و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه میدهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم. و اخیرا چون دیدم… سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات 24 خرداد 1392 ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیاطلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر… بگذارند. تابستان 1392