از کی تا حالا وزیر و معاونش شدهاند «حریم تعلیم و تربیت»؟!
گزیده مطالب شماره 662
احتمالاً این دو بزرگوار، اکنون نام خود را به عنوان اولین وزیر و معاون وزیر در تاریخ آموزش و پرورش ثبت کردهاند که موفق شدهاند یک معلم را به شلاق محکوم نمایند! تبریک میگوییم.
عصر ایران؛ جعفر محمدی*- وزارت آموزش و پرورش علیه یک معلم شکایت کرد. این معلم کانالی در تلگرام راهاندازی کرده است بهنام «حرف حساب» و انتقادهایی را درباره آموزش و پرورش در آن منتشر میکند. در پی این نقدها، شخص وزیر آموزش و پرورش (محسن حاجی میرزایی) و معاونش (علی الهیار ترکمن) از این معلم شکایت کردند و دو وکیل هم پای کار گذاشتند و از 16 فروردین 1399 پیگیری کردند تا در 19 مهر، دادگاه کیفری 2، معلم منتقد را به 45 ضربه شلاق محکوم کرد.
با رسانهای شدن این موضوع، معلمان سراسر کشور، با انتقاد از وزیر و معاونش، اعلام آمادگی کردند که هرکدامشان چند ضربه از 45 شلاق همکارشان را تحمل کنند؛ پیشنهادی هرچند فاقد پشتوانه حقوقی ولی بسیار پر معنی و سهمگین علیه وزیر آموزش و پرورش و معاون او و بازتابی غمناک از آنچه بر سر آموزش و پرورش امروز ایران میرود. نکته غمانگیزتر ماجرا این است که شکایت و رأی شلاق، علیه معلمی است که 9 سال قبل، در مسیر رفتن به مدرسه دچار سانحه شد و پاهایش آسیب دید. بعد از سه سال مداوای ناموفق، پای چپ او را قطع کردند و پای راستش نیز همچنان دچار معلولیت است. دو روز بعد از انشاء رأی و اعلام خبر آن، وزارت آموزش و پرورش با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که از این شکایت صرفنظر میکند. در این باره چند نکته را قابل ذکر میدانم:
1- یکبار برای همیشه، بفهمیم که مسؤول شدن، نیازمند سعهصدر است. کسی که مسؤول میشود، به اندازه مسؤولیتی که دارد، باید خودش را برای نقد و انتقاد و کاریکاتور و حتی هجمه و بیحرمتی نیز آماده کند؛ این جزو درسهای اول مدیریت و زمامداری است که در غرب به خوبی جا افتاده و مثلاً شما نمیبینید رئیسجمهور آمریکا یا صدراعظم آلمان از رسانهای شکایت کنند که چرا کاریکاتور ما را کشید و به ما توهین کرد؟ همین ترامپ که رسانههای آمریکایی بیشترین نقدها و حتی اهانتها را به او میکنند، در برابر این کار، آنها را رسانههای زرد و مغرض مینامد و از کنارشان رد میشود. چرا؟ چون حتی ترامپ هم میفهمد که تحمل نقد و ناسزا، بخشی از هزینههای مدیریت است و کسی که تاب و تحملش را ندارد، بسیار اشتباه میکند که مسؤولیت میپذیرد.
2- بیانیه وزارت آموزش و پرورش بسیار طلبکارانه بود. سخن بر سر این نیست که لطفا این معلم را ببخشایید و بر تن او تازیانه نزنید. لبّ مطلب این است که اساساً چرا کسی که بر کرسی وزارت نشسته و دیگری که معاون وزیر است، باید یک کانال کوچک تلگرامی را بکاوند و چند تا مطلب انتقادی و کاریکاتور و فتوکاتور (گیریم که حتی نامناسب) پیدا کنند و دو نماینده حقوقی وزارتخانه -که قاعدتاً باید از حقوق معلمان دفاع کنند- را بیش از 6 ماه درگیر این کار کنند که سرانجام بتوانند یک معلم را محکوم کنند؟! آیا شأن وزیر و معاون وزیر این است؟ آیا یک وزیر و یک معاون وزیر فتحالفتوح کردند که توانستند یک معلم ساده را به دادگاه بکشانند و برایش حکم شلاق بگیرند؟! احتمالاً این دو بزرگوار، اکنون نام خود را به عنوان اولین وزیر و معاون وزیر در تاریخ آموزش و پرورش ثبت کردهاند که موفق شدهاند یک معلم را به شلاق محکوم نمایند! تبریک میگوییم.
3- در بیانیه وزارت آموزش و پرورش، بازی با کلمات کاملاً مشهود است؛ کلیدواژه را بخوانید:
-یکی از کانالهای پیامرسانهای خارجی
-نشر اکاذیب
-توهین و هتک حرمت
-نقض حریم نظام تعلیم و تربیت
-خروج از دایره نقد منصفانه
-همچنین ایجاد شبهات و فرافکنی در جامعه فرهنگیان
چنان بر «خارجی» بودن پیامرسان تاکید کردهاند که اگر کسی در جریان نباشد، فکر میکند در بیبیسی یا صدای آمریکا را محکوم کردهاند نه یک کانال کوچک تلگرامی را! و بعد کلی اتهام ردیف کردهاند که گویا شبکهای معاند وابسته به موساد را در آموزش و پرورش کشف کردهاند. این در حالی است که طبق آنچه در رأی صادره از دادگاه موجود است، اتهامی که نسبت بدان حکم محکومیت صادر شده، فقط و فقط «توهین به مقامات» بوده است و بقیه الفاظ بیانیه، صرفاً پروپاگاندای ناشیانه نویسنده بیانیه بوده است. به علاوه آقایان حاجی میرزایی و الهیار ترکمن، «حریم نظام تعلیم و تربیت» نیستند که اگر کسی به ایشان گفت بالای چشمتان ابروست، مرتکب «نقض حریم نظام تعلیم و تربیت» (که در بیانیه آمده) شده باشد. این دو، فقط دو مدیر در آموزش و پرورش هستند و اگر به ایشان برنخورد، طبق ادبیات بنیانگذار جمهوری اسلامی(ره)، «نوکر» مردم هستند. لذا بهتر است بیانیهنویس آموزش و پرورش، رؤسای خود را مترادف با نظام تعلیم و تربیت قلمداد نکند و برایشان حریم الکی نتراشد.
4- این بخش از بیانیه وزارت آموزش و پرورش، واقعاً تأسفانگیز است: «با توجه به تحقق هدف خود مبنی بر اثبات روند ناصواب، غیرحرفهای و مخرّب کانال مذکور، از حق قانونی خود گذشت مینماید». یعنی دو مقام عالیرتبه وزارتخانه و بخش حقوقی آن، 6 ماه دویدند که ثابت کنند فلان کانال تلگرامی، غیرحرفهای و ناصواب و مخرب بوده است؟ مگر دادگاه و امکانات وزارت آموزش و پرورش و جایگاه وزارت و معاونت و… بازیچه لج و لجبازی است؟ واقعاً آقای وزیر و معاون محترم ایشان در 6 ماه اخیر، کاری حقوقی مهمتری از این که ثابت کنند فلان کانال تلگرامی بد است نداشتند؟ دریغ از جایگاه «وزارت» که زمانی با صفت «رفیع» از آن نام برده میشد!
5- اما سخنی با مسوولان محترم قضایی:
بر شماست که در دعوای مردم عادی و صاحبان قدرت، سمت مردم باشید و جز در مواردی که جرم مهم و فاحشی رخ داده، مردم را منکوب و محکوم مسؤولان نکنید. این که یک معلم در کانال تلگرامی کوچک خود و در ایام کرونایی به وزیر گفته است بفهم که جان نیروهای ستادی در خطر است، واقعاً جرم است؟ مردم حتی نمیتوانند به مسؤولان خود بگویند بفهم؟ کسی که توان تحمل این یک کلمه را ندارد، واقعاً چگونه وزیری است؟ یکی از اتهامات معلم محکوم به شلاق ماجرای ما، این است که فتوکاتوری منتشر کرده (در رأی به اشتباه کاریکاتور آمده) و در آن، به جای عکس «نقی» در سریال «پایتخت» که میگوید من باختم و بد هم باختم، عکس معاون وزیر را گذاشته است. تاسفآور است که در حکم دادگاه از این اقدام تحت عنوان «پوشاندن پارچه شبیه به چادر بر سر آقای ترکمن الهیار» یاد شده و آن را مصداق توهین به مقامات حین خدمت دانستهاند. حال آن که اساساً چادری در کار نبوده و این تصویر، سکانس معروفی از سریال پایتخت است که در آن، «نقی» حولهای بر سر انداخته و دیالوگ معروف «من باختم» را بیان میکند. حالا انداختن حوله روی سر، چگونه توهین تلقی شده و اساساً چادر را از کجا آورده و وارد حکم کردهاند و به استنادش محکوم کردهاند، الله اعلم! جالب این که در رأی صادره حتی اسم شاکی هم اشتباه آمده است که دقت رأی را زیر سؤال میبرد: نام معاون شاکی وزیر «علی الهیار ترکمن» است ولی در رأیی که منجر به حکم 45 ضربه شلاق برای یک معلم شده، نام او را اینگونه نوشتهاند: «آقای ترکمن اللهیار»! وانگهی، آیا باید این اندازه بدسلیقگی به کار برد و برای یک معلم به اتهام توهین به وزیر آموزش و پرورش و معاونش -به فرض اثبات جرم- حکم «شلاق» داد؟ آن هم معلمی که یک پایش قطع شده و پای دیگری نیز معلول است؟ فارغ از بحث معلمی، قاضی صادرکننده رأی واقعاً متوجه وضعیت جسمانی او نبوده است؟ قانون این همه دست قضات را باز گذاشته است؛ آیا قاضی محترم صادرکننده رأی به تبعات اجتماعی و سیاسی رأیی که صادر کرده است، اندیشیده و به قول معروف از بین این همه پیغمبر، «جرجیس» را برگزیده است؟ جا دارد، در دوران ریاست آیتا… رئیسی بر قوه قضائیه، قضاتی که احکام با دامنه اجتماعی و سیاسی صادر میکنند، آموزشهای لازم را ببینند و درخصوص سیاست کیفری که خود علمی سترگ است، توجیه شوند.
بعد از تحریر: در بیانیه آموزش و پرورش آمده که پذیرای نقد هستند. امیدواریم که درباره نقد فوق واقعاً نقدپذیر باشند. اگر هم نبودند، حاضریم در دادگاه علنی، با حضور هیأت منصفه و مردم و رسانهها، از خودمان دفاع کنیم. تن ما که عزیزتر از تن معلمی که به شلاق محکوم شد، نیست. «*صاحب امتیاز و سردبیر عصر ایران»