تیتر یکشماره 698

جان ظریف در جام برجام است نه در دفتری در دانشکده مطالعات جهان

تیتر یک شماره 698

با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، سکان دیپلماسی به دست منوچهر متکی افتاد. تحقیر‌آمیزترین نوع برکناری یک وزیر را احمدی‌نژاد با متکی انجام داد.

عصرایران؛ مهرداد خدیر- گزاف نیست اگر گفته شود جان ظریف در جام برجام است نه در دفتری در دانشکده مطالعات جهان و چه بسا نشانی از آن را بالای سر خود نصب کند یا زیر شیشه میز بگذارد. سیدمحمد خاتمی بالای سر خود این شعر خواجه شیراز را نصب کرده: «از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر». تابلوی بالای سر محمود احمدی‌نژاد هم این شعر است: «چو ایران نباشد تن من مباد». جای این تابلو -شعر نیما- هم در دیوار دفتر جدید محمدجواد ظریف خالی است: «نازک آرای تنِ ساقِ گلی/ که به جانش کِشتم و به جان، دادمش آب/ ای دریغا به بَرَم می‌شکند»…
اولین وزیر خارجه بعد از انقلاب، دکتر کریم سنجابی دبیرکل جبهه ملی ایران بود که پس از دوماه استعفا کرد. او سه سال بعد و در پی حذف نیروهای ملی، به صورت مخفیانه از ایران خارج شد. (در سال 1374 درگذشت).

دومین، دکتر ابراهیم یزدی است که 7ماه وزیر خارجه بود و پس از آن نماینده مجلس شورای اسلامی و مدتی مدیر کیهان و از سال 1363 به بعد به منتقد حاکمیت تبدیل شد. روابط نزدیک او با امام خمینی(ره) مانع برخورد قضایی به‌رغم مخالفت صریح با ادامه جنگ با عراق بود و پس از امام نیز او و همفکران به نسبت تحمل می‌شدند اگرچه تریبونی نداشتند اما در وقایع سال 88 سر و کار او هم به زندان افتاد. (در سال 1396 درست در چنین روزهایی درگذشت. دکتر یزدی البته برای درمان به خارج می‌رفت و کوچ نکرد اما مرگ او در ترکیه اتفاق افتاد).

سومین وزیر خارجه، همراه دیگرِ امام، ابوالحسن بنی‌صدر بود که پس از استعفای دولت موقت و بالطبع دکتر یزدی از جانب شورای انقلاب مسؤولیت وزارت خارجه و وزارت اقتصاد را تؤامان بر عهده گرفت اما دومی را ترجیح داد و با سه ایده بخشودگی بهره‌های بانکی، ادغام بانک‌های خصوصی بلا‌تکلیف و تشکیل بانک‌های جدید برای حفظ سپرده‌های مردم و وام 300هزارتومانی مسکن با 30هزارتومان سپرده اولیه در روزگاری که در منطقه ونک خانه هر مترمربع 5هزارتومان بود به سوی ریاست جمهوری خیز برداشت و موفق شد و چند برابر تمام رقبا رأی آورد. او اکنون در 88سالگی، چهلمین سال اقامت مجدد در پاریس را هم پشت سرگذاشته و اگرچه به عنوان اولین رییس جمهوری ایران شناخته می‌شود اما سومین وزیر خارجه جمهوری اسلامی هم بوده است.

چهارمین صادق قطب‌زاده بود که بد‌فرجام‌ترین است چون سه سال بعد با حکم رییس دادگاه انقلاب ارتش -محمدی ری‌شهری- اعدام شد. (طی 30سال و در فاصله 1333 تا 1363، سه وزیر خارجه ایران اعدام شده‌اند: دکتر سیدحسین فاطمی، دکتر عباس‌علی خلعت‌بری و صادق قطب‌زاده). پس از قطب‌زاده و در دولت شهید رجایی، عملا وزیر خارجه نداشتیم و نخست‌وزیر (رجایی) خود سرپرست وزارت‌خارجه بود و چون فرصت نداشت به بهزاد نبوی سپرد و با تسامح شاید بتوان او را در نقش وزیر خارجه دانست کما این‌که مذاکرات الجزایر برای آزادی گروگان‌های آمریکایی بر عهده او و احمد عزیزی بود. سر و کار بهزاد هم پس از 88 به زندان افتاد و چند سال در زندان بود. در نظامی که به خاطر تأسیس آن زندان‌های رژیم قبل را تحمل کرده بود.
در آغاز تابستان 1360 و با عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری، وزیر خارجه جدید با توافق شورای موقت ریاست جمهوری و نخست‌وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد که کسی نبود جز سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی: میرحسین موسوی.

دوران وزارت او هم تنها 4ماه بود چون به سرعت نخست‌وزیر شد و طبیعی است که به عنوان نخست‌وزیر و در واقع آخرین نخست‌وزیر ایران شهرت دارد تا پنجمین وزیر خارجه جمهوری اسلامی. او هم از 25 بهمن 1389 و 20 ماه بعد از انتخابات 88 تاکنون او در حصر است اگرچه همه مهندس موسوی را در قامت نخست‌وزیر دهه 60 و نامزد معترض 88 و محصور دهه 90 می‌شناسند و یادآور وزیر خارجه نیست.

ششمین وزیر خارجه دکتر علی‌اکبر ولایتی است که ابتدا و در مهر 1360 از جانب سومین رییس جمهوری ایران، به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی شد اما مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد نداد و در دولت موسوی وزیر خارجه شد و در دولت دوم که راست‌گرایان خارج شدند نیز ماند. 8سال دولت سازندگی هم باز وزیر خارجه بود و دوران وزارت او به 16سال رسید تا سال 1376 که با پیروزی سیدمحمد خاتمی در دوم خرداد پیدا بود که ماندنی نیست. چرا که 16سال قبل مهم‌ترین نماینده مجلس با نخست‌وزیری ولایتی، خود خاتمی بود: روحانی جوانی بود که امام خمینی او را هم به سبب پدر و هم نسبت خانوادگی با عروس خود و دوستی با سید احمد نیک می‌شناخت.

در سال 76 ولایتی جای خود را به سیدکمال خرازی داد تا هفتمین باشد. هم او که در سال 58 به دعوت دکتر یزدی از کانون پرورش فکری به وزارت خارجه رفته بود و قطب‌زاده که آمد بیرون زد.
دکتر ولایتی اما سرنوشت کاملا متفاوتی داشت و هرگز به حاشیه نرفت و طبیعی هم بود. آیت‌ا… خامنه‌ای در مقام رییس جمهوری او را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد و اگرچه 8سال وزیر هاشمی رفسنجانی و کارگزار او بود اما به کارگزاران و حواریون هاشمی نپیوست و شأن خود را در نسبت با رهبری تعریف می‌کرد.
پس از وزارت، مشاور امور بین‌الملل رهبری شد اگرچه تمام وقت خود را به دیپلماسی اختصاص نمی‌داد و شرح فعالیت‌های متنوع او حیرت‌آور است و عرصه‌های مختلف پزشکی، مدیریت بیمارستان، تحقیقات تاریخی و مسؤولیت‌های دانشگاهی به اضافه عضویت در شوراهای متعدد عالی را دربرمی‌گیرد.
اشاره شد که هفتمین وزیر خارجه سیدکمال خرازی بود که درست به عکس جواد ظریف که خنده‌های او مشهور است با اخم‌های خود شهرت داشت. خرازی هم 8سال وزیر خارجه بود و به‌رغم انتساب به اصلاحات، پس از آن با انتصاب به ریاست شورای راهبردی سیاست خارجی در ساختار رسمی دیپلماسی ماند اگرچه مشخص نیست دقیقا چه کار می‌کند و چه نقشی دارد. چون عملا سیاست خارجی در شورای عالی امنیت ملی تعیین می‌شود.
با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، سکان دیپلماسی به دست منوچهر متکی افتاد که پس از 6 سال نه در تهران که در سنگال عزل شد و نمی‌دانست به مذاکره ادامه دهد یا نه. تحقیر‌آمیزترین نوع برکناری یک وزیر را احمدی‌نژاد با متکی انجام داد.

نفر نهم علی‌اکبر صالحی بود که از جنس احمدی‌نژادی‌ها نبود و مشخص بود خارج از این دایره انتخاب شده است. برکنار نشد و تا پایان دولت احمدی‌نژاد ماند و در دولت روحانی به سازمان انرژی اتمی بازگشت اما دردسرهای وزارت‌خارجه او را رها نکرد و مشاجره او در مجلس در سال 94 برای تأییدیه گرفتن برجام در یادها مانده است.
مرد شماره 10 اما محمد جواد ظریف است که در یک ساختار کاملا ایدیولوژیک، دیپلماسی منفعت‌محور را در پیش گرفت و باب تعامل را گشود و تا اختیارات داشت گره‌هایی را باز می‌کرد.

تصور برجامِ 2 و 3 یا شاید قابلیت ریاست جمهوری حساسیت‌هایی را برانگیخت و خروج دونالد ترامپ در سال97 هم جامِ برجام را شکست و سکه ظریف را از رونق انداخت و یک‌بار بر سر ماجرایی استعفا هم کرد و رفت ولی بازگشت. با این وصف می‌توان گفت درست است که رییس جمهوری نشده اما سر‌وکار او به زندان و تبعید و حصر هم نیفتاده و از این حیث، بخت‌یار است. جواد ظریف، ناز‌پرورده نیست اما فرزند فقر هم نبوده است و جوانی و میان‌سالی را در ینگه‌دنیا گذرانده و در سال‌هایی که اکثر دانشجویان جوان مسلمان در پی انقلاب، بازگشتند او ماند و در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل کار کرد و پله‌پله بالا آمد و کیسینجری شد برای خودش. در یک ساختار سیاسی که نگاه دشمن‌ستیز و ایدیولوژیک‌محورتر و ستیهنده می‌خواست، همین که دوام آورد جای شگفتی است نه اتمام 8سال او به صورت طبیعی. ظریف اهل تحمل گوشه زندان نبود ولی کنج‌دنج دانشگاه را تاب می‌آورد و روزگار می‌گذراند و تنها در صورتی دل‌گیر می‌شود که بشنود برجام واقعا به آخر خط رسیده است. با این اوصاف گزاف نیست اگر گفته شود جان ظریف در جام برجام است نه در دفتری در دانشکده مطالعات جهان.

سید محمد خاتمی بالای سر خود چه در ساختمانی که متعلق به مؤسسه حفظ و نشر آثار امام بود و بنیاد در دوره ریاست وزیر خود او پس گرفت و چه در دفتر فعلی این شعر خواجه شیراز را با خط خوش بالای سر نصب کرده: «از صدای سخن عشق، ندیدم خوش‌تر». تابلوی بالای سر محمود احمدی‌نژاد -که رو‌ز به روز ملی‌گرا‌تر می‌شود- هم این شعر است که اگرچه به فردوسی نسبت می‌دهند اما با قطعیت نمی‌توان گفت از حکیم توس است: «چو ایران مباشد تن من مباد». پس، جای این تابلو -شعر نیما- هم در دیوار دفتر جدید جواد ظریف خالی است: «نازک آرای تنِ ساقِ گلی/ که به جانش، کِشتم و به جان دادمَش آب/ ای دریغا به برم می‌شکند».

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/4cIAW

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا