پدر مهسا امینی میگوید ژینا هیچ بیماریای نداشته و کسانی که میگویند او صرع یا بیماری زمینهای داشته، دروغ میگویند.
الهه محمدی خبرنگاری اعزامی هممیهن به سقز در گزارشی نوشت؛ از ساعت 7 صبح، زیر کوههای زرد، پای بهشت محمدی، آنجا که کردها به آن میگویند «آیچی»، دستهدسته آدمها، مردان با «کَوا و پنتول» و زنان با «سورانی دَر و سقزّی»، آمده بودند زیر تیغ آفتاب، «زندگی» را بدهند به خاک؛ زیر خاک. همانجا که مژگان خانم، مادر مهسا(ژینا) امینی، ساعت 10صبح که جنازه ژینا را آوردند، دستهایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و میگفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟ مژگان افتخاری و امجد امینی، کنار گودال، روی تل خاک نشسته و فریاد میزدند. امجد نیمههوشیار بود که او را به درمانگاه بردند. او طاقت مرگ ژینا را نداشت که «دخترم خود زندگی بود، مرگ به او نمیآید خانم». و مژگان دستها را میبرد زیر خاک، میپاشید به بالا و میگفت: «ژینا بلند شو، ببین این مردم برای تو آمدهاند. تو تکدختر من بودی، دختر من نمیترسید، تو چرا ترسیدی؟ گل پرپر ما رفت… ژینا فدایت شوم. ما کنار تختت نفس به نفست میدادیم، تو الان اینجا چه میکنی؟» کیارش، که خودشان به او میگفتند اشکان، او که هنگام بردن ژینا به آن ون سبز در متروی حقانی، سینه سپر کرده بود که خواهر را نجات دهد و گفته بود ما اینجا غریبیم و نتوانسته بود، سرش را تکیه داده به تابوت و زیر لب مویه کرد؛ مویه کُردی. ساعت هنوز به 10، موعد به خاک سپردن ژینا نرسیده بود که گفتند او را خاک کنید و بروید. خانواده اما اجازه ندادند. در آمبولانس را گرفتند و منتظر مردم ماندند؛ یک اتحاد کُردی. ساعت به 10 که رسید، بیش از هزار نفر آمده بودند به موعد. سقزیها، همانها که آوازهای کُردی از زبانشان نمیافتد در شادی و عزا، اینبار در عزا دست میزدند و کُردی میخواندند؛ من رو تنها نگذارید و فریاد میزدند: «ِژن، ژیان، آزادی» (زنان، زندگی، آزادی).
از تهران تا قبرستان
ساعت 3 عصر، موعد بعدی مسجد چهار یار نبیسقز بود. دختردایی ژینا، با اشکهای سرازیر، کنار مسجد میگفت او پروانه بود؛ آنها پروانه ما را کشتند: «ژینا مثل خواهرم بود و مثل هیچکس نبود. هیچوقت از خانوادهاش جدا نشد، هیچوقت پدر و مادرش حتی با صدای بلند هم با او حرف نمیزدند، مظلومیت این بچه دل ما را آتش زد. او محبوب کل فامیل بود. ژینا برای مسافرت و گشت و گذار رفته بود تهران خانه خالهاش که او را راهی قبرستان کردند. لباس سادهای پوشیده بود که او را در مترو بازداشت کردند. به ما گفتند که پیکرش را از سنندج به سقز میآورند، اما نصفهشب از تبریز سردرآورد. هیچکس نمیدانست او را از تهران به کجا بردهاند، پریشان بودیم. میخواستند مردم نیایند، اما مردم آمدند.» او میگوید: «هرکی ماجرا را شنیده، آمده بود برای خاکسپاری. چه قیامتی بود. او تازه دانشگاه ارومیه قبول شده بود و حالا به جای کلاس درس راهی قبرستان شد.» دوباره بغض دویده بود به گلوی او که پدر ژینا سررسید. آمده بود مسجد چهاریارنبی که خوشامد بگوید به مردم که «الحق ما را تنها را نگذاشتند.»: «حالم خیلی بد است. صبح هم حالم بد بود، همان موقع که دخترم را در خاک میگذاشتند، بستری شدم و بعد دوباره برگشتم. بعد از آنکه خبر دستگیری ژینا را شنیدم، راهی تهران شدم و او را روی تخت بیمارستان کسری پیدا کردم. این شد آخرین دیدارمان. او با دخترخالههایش بود، آنها را بازداشت نکرده بودند. او را دیر به بیمارستان بردند، آنقدر دیر بردند که سکته مغزی هم کرد.» امجد امینی میگوید ژینا هیچ بیماریای نداشته و کسانی که میگویند او صرع یا بیماری زمینهای داشته، دروغ میگویند: «او نه صرع داشت، نه بیماری قلبی. بیشترین بیماریای که داشته سرماخوردگی بوده. همه اینها را از خودشان درآوردهاند. این فیلمی هم که از بازداشتگاه نشان دادند، تقطیع شده بود. چرا آن موقع که دخترم را از ون پیاده کردند، نشان ندادند؟ چرا نشان ندادند در راهروهای بازداشتگاه چه اتفاقی افتاده؟ از نظر روانی به او استرس وارد کردند و این فاجعه را رقم زدند. با نظر ما گشت ارشاد جمع نمیشود، این تصمیمها را باید در جای دیگری بگیرند. من میخواهم حق بچهام پایمال نشود، هرکسی که این کار را کرده به سزای کارش برسد. به دادگستری تهران شکایت کردهام و پرونده تشکیل شده. تا آخر پیگیری میکنم.» یکی دیگر از بستگان که آمده برای تسلیتگویی، میگوید: «دوباره یکسری را امروز بازداشت کردند و با این کارها درد ما را بیشتر میکنند. ما امروز 70درصد از مردمی را که به خاکسپاری آمده بودند، نمیشناختیم. ژینا بچه سقز بود. این پسرهایی که امروز در خیابان زخمی شدند هم جگرگوشههای این مردمند. دل ما آتش میگیرد آنها را که میبینیم.» دورتادور مسجد چهاریار نبی در سقز، زنان سیاهپوش، به رسم عزاداری کُردی، مویه میکنند؛ «ژینا گیانکم، ژینا گیانکم» و دست میکشند به صورت. زنان همه جمعاند، مادر نیامده: «حال و روز ندارد، تنها دخترش مرده، شاید نیاید» اما آمد. زنها رفتند به استقبال. صدای شیون مسجد را گرفت: «دختر قشنگم، زیر خاک چکار میکنی؟ من بدون تو چه کنم؟» و زنان کُرد، حلقه زدند دورش و سرها روی شانهها، به حال دخترِ آرام فامیل، زار میزدند. یکی از آنها، مادر یکی از دخترانی بود که موقع بازداشت همراه ژینا بودهاند و گفت دخترانش ترسیدهاند: «هرکدام از آنها میتوانستند جای ژینا باشند و حتی در این مراسم هم نخواستیم که بیایند.» و مادر دو نفر از دخترانی که همراه ژینا اول به داخل ون گشت ارشاد رانده شده و بعد آزاد شدهاند میگوید نمیخواهد حرف بزند و دخترانش هم حرف نمیزنند. با بغض میگوید یکی را از دست دادیم نمیخواهیم باز هم از دست بدهیم. «ما دختر و پسر جوان داریم.» خاکسپاری ژینا تمام شده و نشده، مردم سقز به خیابان رفتند و به مرگ او اعتراض کردند. آنها بیانیه بیمارستان کسری را شنیده بودند که در آن آمده بود مهسا امینی از بازداشتگاه وزرا با مرگ مغزی به این بیمارستان منتقل شده و آنجا احیای قلبی شده است؛ بیانیهای که ساعتی بعد از حساب اینستاگرام این بیمارستان حذف شد. در این بیانیه آمده بود: «سرکار خانم مهسا امینی در ساعت 20:22 روز سهشنبه 22 شهریورماه با ارست قلبی تنفسی (کد99)، بدون علائم حیاتی و میدریاز دوبل (مرگ مغزی) به بیمارستان کسری ارجاع و باتوجه به تلاشهای ویژه تیم عملیات احیا بر روی بیمار انجام گرفته که ضربان قلب برگشت و بیمار در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد. متاسفانه بیمار پس از 48 ساعت در روز جمعه مجددا دچار ایست قلبی شده که باتوجه به مرگ مغزی بهرغم تلاشهای تیم پزشکی موفق به احیا نشدند و بیمار فوت شد. لذا بلافاصله پیکر خانم مهسا امینی پس از فوت به پزشکی قانونی برای تحقیقات بیشتر ارجاع شد.» بیمارستان کسری و خیابانهای اطرافش، جمعه عصر و شب، ساعتهایی پرالتهاب و اعتراض را پشت سر گذاشتند. هنوز دقایقی از اعلام خبر مرگ مهسا نگذشته بود که تعداد زیادی از زنان به آنجا رفتند و میان تعداد پرشمار ماموران پلیس، به فوت این زن جوان اعتراض کردند؛ اعتراضی که به بازداشت خشونتآمیز تعدادی از زنان و مردان منجر شد… جمعیت رفته بودند، گورستان خالی بود، اما نادیا، 22ساله، کنار مادرش ایستاده بود بالای قبر ژینا. میگفت من میتوانستم جای او باشم: «من دقیقا همسن ژینا هستم. عجب داغ بزرگی بر دل ما گذاشتند. انگار خواهر خودم مرده با اینکه او را اصلا نمیشناختم. دو سال پیش من هم به تهران سفر کرده بودم، رفته بودیم دربند که گشت ارشاد با برخورد خیلی بدی قصد بازداشت من را داشت. آنقدر خواهر و دامادمان اصرار و التماس کردند تا بالاخره گذاشتند از ماشین پیاده شوم.» مادر نادیا، با چشمان پر از اشک، میگوید حتی نمیتواند خودش را جای مادر ژینا بگذارد: «پوشش مهسا حتی با استانداردهای آنها هم هیچ ایرادی نداشت. دختر بیچاره فوت شد. من دو دختر دارم، 22 و 26ساله. خدا را سر شاهد میگیرم که از جمعهشب که گفتند مهسا فوت شده، خودم را جای او گذاشتم. اصلا حتی نمیتوانم تصور کنم که اگر جای او بودم چه میکردم. صبح نتوانستم به خاکسپاری بیایم، دیگر دلم طاقت نیاورد و الان آمدم. هیچ کاری هم از دستمان برنمیآید.». ..بعد از خاکسپاری ژینا، بعد از آنکه زنان شعار میدادند دیگر نمیخواهند مرگ هیچ زنی را اینگونه ببینند، لیلا عنایتزاده، فعال زنان سقزی و عضو انجمن ژیوانو که چند سالی است در حوزه خشونت علیه زنان کار میکند، بیانیهای خواند که در آن آمده بود: «آنچه در تهران برای مهسا امینی و در مریوان برای شلیر رسولی اتفاق افتاد نتیجه یک فرهنگ مردسالار است که راه را برای اتفاقات نفرتانگیزی مثل این هموار میکند. روزی نیست که به زخم ما نمک نپاشند. بچههای آنها باید در غرب باشند و بچههای ما به این شکل جانشان را از دست بدهند.». ..پروانه سلحشوری، نماینده پیشین مجلس و فعال حقوقزنان به «هممیهن» میگوید: «مسائل کنونی کشور را نمیشود بهصورت جداگانه بررسی کرد. اتفاقی که برای مهسا امینی افتاده، خشم مردم را برانگیخته است. از واژگان تحقیرآمیزی در مورد دختران جوانی که دنبال یک زندگی معمولی هستند، استفاده میشود. اگر بهصورت جزئی حوادث جامعه را بررسی کنیم، به حاشیه خواهیم رفت. اما اگر یککلیتی را در نظر بگیریم -کلیتی که تحقیرزنان را بهنظر میرسد طی یک برنامه نانوشته و البته غیرقانونی دنبال میکند- نتیجه بهتری خواهیم گرفت. در موضوعات و تبعیضهایی ازجمله در حوزه آموزش، اشتغال و عمومی، زنان را بهمراتب تحتفشار بیشتری قرار میدهند و تقاضای مهاجرت از سوی زنان بیشتر است.»…
پیام آیتا… بیاتزنجانی در پی رخدادهای تلخ منجر به درگذشت مرحومه مهسا امینی بدین شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم- انّالله و انّا الیه راجعون- در ارتباط با اتفاقی که پس از مواجههی گشت ارشاد، برای دختر جوانمان مرحومه مهسا امینی رخ داده است عرض میکنم که مجموعهی رفتارها و وقایعی که موجب این اتفاق ناگوار و تأسفبرانگیز شده، هم غیرقانونی است، هم غیرعُقلائی است و هم نامشروع. غیرقانونی است از آن حیث که هیچیک از قوانین کشور، مأموریت ارشاد و تربیت شهروندان را به پلیس نسپرده است؛ غیرعُقلائی است از آن حیث که تا جایی که میدانیم و در تاریخ دیدهایم این قبیل تلاش و تقلّاهای قهری هیچوقت در هیچ جامعهای موجب گسترش و استقرار پایدار و ماندگار هیچ ارزشی از ارزشهای الهی و انسانی نشده است و نیز غیرمشروع است چون همانطورکه بارها گفتهام آیه کریمه «لا إکراه فیالدین» با اطلاقی که دارد به صراحت و شفافیت تمام، مؤمنان را از توسعه قهری و ترویج ستمگرانه و ظالمانه ارزشهایی که آنها را دینی و اخلاقی میپندارند بازداشته است چون این عین تناقض است و تناقض در هیچ کجای عالم بقاء ندارد. خداوند إنشاءالله این دختر عزیزمان را مشمول رحمت واسعه خودش قرار بدهد، به خانواده محترم ایشان صبر و اجر عنایت بفرماید و به لطف یا به قهرش حقیقت کلام امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه را به آمران و مأموران این قبیل حوادث القاء بفرماید که مقام و قدرت اگر ماندنی بود به شما نمیرسید.
سید ابراهیم رئیسی در تماس تلفنی با خانواده مرحومه مهسا امینی، دختر شما همچون دختر خود من است و احساس من این است که این حادثه برای یکی از عزیزان خود من پیش آمده است. اینجانب را در مصیبت خود شریک، و همدرد غم و اندوهتان بدانید.
سیدمحمد خاتمی: آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات بهحق مردم و حال بدی که در تنگناهای معیشتی و مواجهه با انواع فسادهای ویرانگر و ناکارآمدیها دارند از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود و بیش از این زمینه مشوه شدن چهره اسلام و نظام را فراهم نیاورند و با پدیدآورندگان این حوادث برخورد مناسب صورت گیرد؟!
آیتا… محقق داماد: در حادثه ننگین زندان کهریزک سال 88 بهرغم وقوع جنایتی هولناک و ننگین، سرانجام به مجازات چند مباشر ضعیف منتهی شد و اسباب اقوی نه تنها معفو بلکه برخی در مقامات برتر منصوب شدند. به دنبال خاطی گشتن و حتی مجازات ردههای پایین نه تسکینبخش است نه از تکرار جلوگیری میکند.
سیدحسن خمینی: بدون شک مسئولان نیروی انتظامی باید به صورت شفاف و دقیق نسبت به آنچه که بهنام «توجیه و آموزش» بر این دختر 22 ساله رفته است، پاسخگو باشند. قوه قضاییه نیز باتوجه به مسئولیت ذاتی خود، و نیز رویکرد دوره جدید که مبتنی بر پیگیری حقوق عامه و پاسخگویی به افکار عمومی عنوان شده است، با مقصران این حادثه تلخ برخورد فوری و قاطع کند.
رحیم قمیشی، عضو مجمع ایثارگران: او دختر من است. من با دیدن او بر تخت بیمارستان احساس کردم دخترم را بردهاند پلیس، تهدیدش کردهاند، ترساندهاند او را، و قلب نازکش قفل کرده. کلیههایش از کار افتاده و حالا تنها دعا ممکن است زنده نگاهش دارد. من دارم دیوانه میشوم. دخترم خوبم! چه گناهی داشتی تو؟ چه اشتباهی کردیم ما! چه تقاصی باید پس بدهیم؟ کاش من مرده بودم تو را چنین نمیدیدم. دخترم مقاومت کن. اشک نمیگذارد بنویسم ما همه برایت دعا میکنیم. لطفاً بمان دخترم. التماست میکنم… قول میدهم آینده روشن است. ما را ببخش… ما را ببخش… لطفا بمان دخترم. برای ایران.
دکتر حسین کرمپور -رئیس شورای همانگی استان هرمزگان- نیز در نامهای خطاب به دکتر رئیسزاده -رئیس کل سازمان نظام پزشکی- به آن اشاره کرد و نوشت: «خونریزی از گوش و کبودی زیر چشمهای بانو مهسا امینی با دلایل ارائه شده از سوی برخی نهادها که علت (مرگ) را سکتهی قلبی اعلام کردهاند، همخوانی ندارد. بیشتر علائمی که در عکسهای بستری این بانو در بیمارستان منتشر شده است، با علائم مرتبط با ضربهی به سر و خونریزی ناشی از آن همخوانی دارد.»
محمدجواد ظریف: دوستان سلام و تسلیت. به سهم خود شرمنده و عذرخواهم و از زبان مولانا به خودم میگویم: شیر را بچه همی ماند بدو/ تو به پیغمبر به چه مانی بگو
طاهره علایی طالقانی دختر مرحوم آیتا… طالقانی در توئیتی نوشت: از این ظلمی که به مردممان میرود پدرم، به تو شکایت آوردهام. آن روز که پشت دوربین تلویزیون از حجاب اختیاری گفتی، اگر این صحنه قتل مهسا امینی را متصور میشدی، یقینا از خشم عمامه به زمین میکوفتی.
مسعود پزشکیان نماینده مجلس: بابت اتفاقی که برای خانمی در تهران افتاد و او را برای حجاب گرفتند و در نهایت کشته شده واقعا اگر زمین دهان باز کند و آدم خودش بمیرد جا دارد… ما الان مشکلمان همان صداقت و تعهد است. باید با مردم صادق باشیم و به مردم راست بگوییم. ما راست نمیگوییم، صادق نیستیم؛ درحالی که خدا تعهد و پیمان گرفته از تکتک ما و از تمام پیامبران. من نمیخواهم ذهن شما را خراب کنم اما خیلی وعدهها دادند و خلافش عمل کردند. حضرت علی(ع) وقتی به قدرت میرسد و خلیفه میشود اولین کلامی که از زبانش جاری میشود میفرمایند که ذِمَّتی بِما أقولُ رَهینَةٌ و أنا بِه زَعیمٌ؛ گردنم را در مقابل حرفهایم گرو میگذارم و اگر به آنها عمل نکردم گردنم را بزنید…
علی مطهری: فرض میکنیم هیچ ضرب و شتمی بر مهسا امینی نبوده و صِرف ترس و نگرانی باعث سکته او شده است. چرا شما به عنوان ناهی از منکر این روانشناسی را نداشتید که ترس و نگرانی او را درک کنید و همه را به یک چوب میرانید؟ پس صلاحیت نهی از منکر را نداشتهاید. پیشنهاد میکنم از طرف سازمان نظام پزشکی یک هیئت بیطرف تعیین شود تا روشن کند آیا ضربه مغزی در کار بوده یا نبوده است. نگذاریم در صورت وجود ضربه مغزی، مهسا امینی هم به سرنوشت زهرا کاظمی، زهرا بنییعقوب و ستار بهشتی دچار شود که به بهانه حفظ نظام حقایق را کتمان کردند. صداقت موجب تقویت نظام است.
عبدا… رمضانزاده در واکنش به ماجرای مهسا امینی نوشت: این چه ارشادی است که به مرگ منتهی میشود؟ حقیقتا معنی کلمات را واژگون میکنید؟
عبدالناصر همتی: مظلومیت مهسا، نازنین دختر ایران زمین، قلب هر انسانی را به درد میآورد. بارها گفتم اینقدر با روح و روان جوانان بازی نکنید. تجربیات شکست خورده را دوباره و چندباره آزمون نمیکنند. خواهشا این روشها را متوقف کنید.
محمد اشرافی اصفهانی: به نظر من باید عوامل این قضیه کاملا شناسایی شده و با آنها برخورد قاطع و قانونی صورت بگیرد؛ نه فقط زبانی حرف بزنیم، شعار بدهیم و بعد هم رها کنیم، مثل هواپیمای اوکراینی که تعدادی از مردم عزیز جان خودشان را از دست دادند. نباید فراموش شود و مردم منتظر هستند ببینند نتیجه این کار چیست. با خاطیان برخورد قاطع صورت پذیرد تا اینگونه مسایل حساس تکرار نشود.
بیانیه حزب ندا درباره مرگ مهسا در بازداشتگاه: گشت ارشاد را برچینید، دادگاه علنی برگزار شود، وزیر کشور استعفا کند.
مجمع روحانیون مبارز: بهنام نهی از منکر مرتکب صدها منکر میشوند و بهنام دین تیشه بر ریشه دین میزنند. آیا وقت آن نرسیده است تا بانیان و حامیان و آمران این رویه شکست خورده که باعث ناامنی جامعه، بیاعتباری حکومت، و مشوه شدن چهره اسلام رحمانی و محمدی و عامل فرار مغزها، مهاجرت نخبگان و عصبانیت و عصیان عامه مردم میشود کنار گذاشته شود و بیش از این نمک به زخم مردم که با انواع مشکلات اقتصادی دست به گریبانند نپاشند؟
عبدا… نوری: کدام انسان آزاد و آگاه و مستقل و کدام فرد مسئول و زمانشناس و دلسوز رضایت میدهد که با کمترین ضابطه و معیاری، تنها با بهانهای و در پوششی تحت عنوان ارشاد و هدایت، مرگ انسانی رقم زده شود و وجدان جامعهای را به آه و حسرت و اندوه بنشاند؟ فجایعی که از سوی قوای قهریه با عنوان ارشاد هر از چندی در عرصهی اجتماع بروز و ظهور میکند، نه تنها با موازین انسانی، دینی و اخلاقی ناسازگار است، بلکه بر بیاعتباری میافزاید. بیتردید ارتکاب چنین اقداماتی در نظامی که عنوان اسلامی بر خود نهاده است، به پای دین و نهادهای دینی نیز نوشته میشود و منزلت و اعتبار آنها را به شدت مخدوش میسازد.
تجمع در دانشگاههای امیرکبیر، تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس و علامه
تسنیم: جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران در اعتراض به ماجرای درگذشت مهسا امینی تجمع کردند. دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه تهران (دانشکده هنر)، دانشگاه شهید بهشتی، تربیت مدرس، علامه در این تجمعات خواستار روشن شدن ابعاد این حادثه شدند. مهسا امینی، دختر22 ساله، عصر روز سه شنبه 22 شهریور توسط پلیس امنیت اخلاقی برای گذراندن کلاس توجیهی به یکی از مراکز فراجا منتقل و در آنجا دچار حمله قلبی شد و پس از سه روز بیهوشی، روز جمعه، 25 شهریور در بیمارستان کسری جان باخت. در پی این حادثه رئیسجمهور به وزیر کشور دستور داد علت و جزئیات حادثه را با فوریت و دقت بهشکل ویژهای بررسی و نتیجه را گزارش کند.
برگزاری تجمع در خیابان «حجاب» تهران، یگان ویژه با استفاده از باتوم و گاز اشکآور، افراد را متفرق کرد
ایسنا نوشت: تعدادی از شهروندان تهرانی در اعتراض به عملکرد گشت ارشاد و مرگ مهسا امینی تجمعی را در خیابان حجاب برگزار کردند. در این تجمع که با انتقاد نسبت به نوع عملکرد برخی گشتهای ارشاد همراه بود، از سوی برخی تجمعکنندگان شعارهای ساختارشکنانه سر داده شد. به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در این تجمع که با انتقاد نسبت به نوع عملکرد برخی گشتهای ارشاد همراه بود، از سوی برخی تجمعکنندگان شعارهای ساختارشکنانه سر داده شد. فارس نیز در اینباره نوشت: افراد بعضا کشف حجاب کرده و شعارهایی علیه جمهوری اسلامی و مسئولان سردادند. با گذشت حدود یکساعت از حضور این افراد که منجر به ترافیک سنگین در محدوده بلوار کشاورز شده بود، یگان ویژه با گشت موتوری وارد صحنه شد و با استفاده از باتوم و گاز اشکآور افراد را متفرق کرد.
آیتا… سیدحسین موسوی تبریزی در واکنش به مرگ تالمبرانگیز مهسا امینی اظهار داشت: انسان بعضی وقتها میماند، چه بگوید و چهکار کند؟ این که در ایران جوانان ایرانی امنیت نداشته باشند، خیلی بد است. نواندیش: ایکاش یک نفر پیدا شود و برای همیشه کشور و مردم را از شر رفتارهای تند و بیخردانه خلاص کند. در غیراینصورت جامعه دوقطبی میشود و مردم بهجان هم خواهند افتاد. آقایان گفتهاند، پوشش خانم امینی در لحظه بازداشت نامناسب بود. اصلا حرف شما درست و آن مرحوم پوشش نامناسب هم داشت، بازهم نباید آنطور رفتار میشد. کجای دین و شریعت به مامورین اجازه بازداشت با آن شکل را داده است؟ مردم طلبکار هستند و باید صدایشان را بلند کرده و از حقشان دفاع کنند. دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با هشدار به اینکه با این نوع روشها مردم از نظام فاصله میگیرند، افزود: اسلام دین مهربانی است و نباید با این کارها بین جوانان و شریعت فاصله انداخت. آقایانی که نمیدانند با اعمالشان چه خسارتهایی را وارد میکنند، بدانند که با این روش مردم از نظام فاصله میگیرند که این خیلی بد است. ایکاش یک نفر پیدا شود و برای همیشه کشور و مردم را از شر رفتارهای تند و بیخردانه خلاص کند. در غیراینصورت جامعه دوقطبی میشود و مردم بهجان هم خواهند افتاد. موسوی تبریزی در پایان گفت: ارشاد فینفسه خوب و لازم است. اما به این شرط که ارشادکنندگان انسانهایی فهیم، عاقل و بالغ باشند و اینطور نباشد که خودشان به ارشاد نیاز داشته باشند.