شماره 690گزیده مطالب

علی شریعتی؛ از ستایش تا سرزنش

گزیده مطالب شماره 690

یادآوری 44‌مین سالروز درگذشت شریعتی مناسبت دارد ولو بحث روز انتخابات و نرخ مشارکت و فرد برنده باشد چون ستایش یا سرزنش شریعتی ادامه دارد…

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در میانه توجه افکار عمومی به انتخابات ریاست جمهوری و بحث بر سر این که تحریم‌کنندگان موفق شدند چون 52درصد شرکت نکردند یا همین که 48 درصد شرکت کردند یک موفقیت برای کشور کرونازده و تحریم‌ شده است، یا اصلاح‌طلبان چرا بعد از ردصلاحیت نیروهای درجه اول و دوم اگر نه رسمی که جداگانه از نامزد رقیب حمایت کردند، یادآوری 29 خرداد و 44‌مین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی شاید نامتناسب جلوه کند. اما مگر جز این است که یکی از متهمان ردیف اول در نگاه ناراضیان دکتر علی شریعتی است و می‌گویند «همه‌اش تقصیر اوست»؟! پس به این بهانه چند یادآوری جا دارد:

1. مرگ دکتر شریعتی در 29 خرداد 1356 خورشیدی در لندن اتفاق افتاد. آتش انقلاب اما یک‌سال و اندی بعد در تابستان 1357 شعله‌ور شد. با این وصف، شریعتی چگونه می‌تواند مسؤول حوادث بعد از مرگ خود باشد؟ اگر هست تا کی او مسؤول است؟!

2. اگر شروع انقلاب را 19 دی 1356 بدانیم نیز باز به خاطر مقاله توهین‌آمیز در روزنامه اطلاعات و اعتراض روحانیون است. در حالی که روحانیت سنتی منتقد شریعتی و بعضا قایل به تکفیر او بودند و روحانیون مبارز و علاقه‌مند به شریعتی در اکثریت نبودند.

3. شاید گفته شود که خود نویسنده این سطور بارها نوشته «موتور انقلاب را شریعتی روشن کرد». بله. چنین است. اما چون راه اصلاح بسته شده بود. در همان خرداد 56 سه چهره ارشد جبهه ملی (کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار) در نامه سرگشاده‌ای به شاه از او خواستند انتخابات آزاد برگزار کند تا امکان تغییر دولت با پارلمان جدید فراهم آید. شاه اگرچه نخست‌وزیر -امیرعباس هویدا- را پس از 13 سال تغییر داد اما به نظر آن سه اعتنا نکرد و پنداشت تحت تأثیر فشار جیمی کارتر سناریویی مانند علی امینی در آغاز دهه 40 و در دوره جان اف کندی مدنظر است درحالی که اگر به مفاد آن نامه عمل کرده بود به احتمال زیاد شاید انقلابی درنمی‌گرفت و یک‌سال و نیم بعد با روی آوردن به همان چهره‌ها در پاییز 57 پذیرفت که اشتباه کرده بود. به قول مرحوم مهندس بازرگان رهبر منفی انقلاب شخص اعلیحضرت بود!

4. شریعتی متهم به ترویج آموزه‌های سوسیالیستی در پوشش شعارهای دینی هم می‌شود. گفته می‌شود او در پاریس در نزدیکی‌های محل سکونت ژان پل سارتر خانه گرفته بود و چون نرخ خدمات در آن منطقه بالا بود نیازهای خود را از محله الجزایری‌ها تأمین می‌کرد و از انقلابیون الجزایری تأثیر پذیرفت. هدف او اما تحقق شعار «عرفان، برابری، آزادی» بود که هیچ نسبتی با مارکسیسم ندارد و بیشتر ملهم از انقلاب فرانسه است. شعاری ایدیولوژیک یا دینی هم نیست. چون نه عرفان، نه برابری و نه آزادی در شکل مدرن آن پیشینه‌ای در آموزه‌های سنتی یا ایدیولوژیک ندارند. (اکنون البته روشن شده که تشکیل جامعه‌ای مبتنی بر «عرفان، برابری، آزادی» بیش از حد، رؤیایی بوده است).

5. دوران پس از علی شریعتی را می‌توان به چند دوره تقسیم و تفکیک کرد:
دوره نخست از خرداد 56 تا 22 بهمن 1357. در این مقطع یکی از کم‌خشونت‌ترین و مردمی‌ترین اعتراضات و انقلابات کلاسیک جهان را شاهدیم. کار به جایی رسید که خود شاه هم در رادیو گفت «صدای انقلاب شما مردم را شنیدم» و قول داد فساد و استبداد تکرار نشود و بعدتر شاپور بختیار را به نخست‌وزیری رساند تا آن اهداف در قالب حکومت پادشاهی مشروطه محقق شود و صد البته دیر شده بود. در این مقطع تقصیر شریعتی چه بود؟ این که چند میلیون نفر در خیابان راه‌پیمایی کردند و خواستار پایان دادن به حکومت فردی و شکنجه و نقض حقوق بشر شدند؟

دوره دوم از فردای پیروزی تا 30 خرداد 1360 است که به خاطر عزل اولین رییس‌جمهوری و خشونت‌ورزی مجاهدین خلق (منافقین) هم‌زمان با درگیر بودن در جنگ نابرابر، فضای سیاسی کاملا تغییر کرد. در این دوره شریعتی، معلم شهید بود. پس تقصیری در این مقطع ندارد. آموزه‌های او به کار فداکاری در جنگ می‌آمد و بالای اعلامیه‌های شهدا جمله دکتر را می‌نوشتند: «و شهید، قلب تاریخ است».

دوره سوم از خرداد 60 تا پایان جنگ است که شریعتی عملا مورد غضب واقع شد. فرزند او احسان ناگزیر از ترک کشور شد و تا سال‌ها مادر او –پوران شریعت رضوی- هم ممنوع‌الخروج بود. تقصیر شریعتی در این دوره چه بود؟

دوره چهارم از پایان جنگ تا دوم خرداد 76 است و خصوصا طرح نظریه دکتر سروش (دین، فربه‌تر از ایدیولوژی) اما در این مقطع تقصیری متوجه شریعتی نمی‌کنند بلکه از او عبور می‌شود. نظریه دین، فربه‌تر از ایدیولوژی فروکاستن دین به امور دنیوی و حکومتی را با هدف پیامبران که یادآوری آخرت است سازگار نمی‌داند. مهندس بازرگان نیز در اواخر عمر به این نظر رسیده بود و به همین خاطر برای مراسم او در حسینیه ارشاد در بهمن 1373 دکتر سروش به‌عنوان سخنران انتخاب شد در حالی که بازرگان هیچ علاقه‌ای به فلسفه و فلاسفه نداشت.

دوره پنجم از دوم خرداد 76 تا فعالیت شبکه‌های سلطنت‌طلب است. در دوره اصلاحات نام شریعتی دوباره زنده شد. خصوصا شعار «عرفان، برابری و آزادی» چرا که آیت‌ا… مصباح یزدی که به‌عنوان منتقد اصلی نظریات اصلاح‌طلبانه در خطبه‌های نماز جمعه تهران سخنرانی می‌کرد، از شناخته‌شده‌ترین مخالفان شریعتی بود.

دوره ششم اما از رواج تبلیغات سلطنت‌طلبانه و در واقع پهلوی‌ستایانه است که اصل انقلاب 57 را نقد می‌کند و شریعتی را مقصر می‌داند. غافل از این که خود محمدرضا شاه اصل انقلاب را در پیام آبان 57 پذیرفت و همین شبکه‌ها هر سال از شاپور بختیار به نیکی یاد می‌کنند. همان «بختیار»ی که به 25 سال مبارزه با دیکتاتوری شاه می‌بالید و عکس شاه را برداشت و تصویر مصدق را گذاشت.

برخی بر این باورند که اصرار برای مقصر معرفی کردن شریعتی یادآور اصطلاح «مثلث کارپمن» و سه نقش «آزارگر، ناجی و قربانی» است و انگار شریعتی بهانه‌ای است تا ناراضیان خود را «قربانی» بدانند و از خود سلب مسؤولیت کنند یا تصور کنند اگر پاره‌ای موانع امکان تحقق همه آرمان‌ها را نداده آرمان‌ها نادرست بوده است. بعضی هم معتقدند زیاد نباید سخت گرفت و به خاطر این که حساسیت حکومتی درباره نقد شریعتی وجود ندارد کاسه و کوزه‌ها را بر سر او می‌شکنند و به این دلیل نیست که افکار عمومی او را دیگر دوست داشته نباشد. نشانه آن هم خاطره احسان شریعتی که جایی نوشته بود راننده تاکسی در خیابان شریعتی به او گفت اسم این خیابان، کورش کبیر بود ولی آن را بعد از انقلاب به‌نام یک معلم که همان دکتر شریعتی بود تغییر دادند. فرزند دکتر شریعتی اضافه کرده ناگهان متوجه شدم پول خُرد همراه ندارم و از راننده خواستم توقف کند تا پیاده شوم چون دریافت وجه از کارت بانکی زمان‌بر بود. راننده اما می‌گوید: مسأله‌ای نیست. شما را می‌رسانم. منتها به جای پول کرایه برای همان دکتر شریعتی صلوات بفرستید. چون سال انقلاب با نام او در تظاهرات شرکت می‌کردیم و مرد خوبی بوده…

اگر هیچ یک از نکات پیش گفته را باور ندارید بر این گزاره تأمل کنید:
اگر مردم ایران برخلاف برخی کشورهای مسلمان دیگر، به دام اندیشه‌های داعشی و تندگرایانه به‌رغم برخی تمایل‌ها نیفتاده‌اند به خاطر ارایه نوع اسلام آدم‌هایی مثل علی شریعتی است که رؤیاشان «عرفان، برابری و آزادی» بود.

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/ZDBG7

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا