جهانگیری: هر وقت با حاج قاسم راجع به آقای هاشمی صحبت میکردم، نوعی علاقه ویژه نسبت به آقای هاشمی میدیدم.
اسحاق جهانگیری در گفتوگویی ویژه با جماران، خاطرات ناگفته خود از سلوک سیاسی شهید سلیمانی و تلاشهای او برای رفع اختلاف میان دولت و سپاه و پادرمیانیاش برای عادی شدن وضعیت حضور سید محمد خاتمی در عرصه عمومی، حضورش در منزل ظریف پس از استعفا، نگاهش به جایگاه رهبری در کشور و… را بیان کرد. نظر خوانندگان آیینه یزد را به بخشهایی از این گفتوگو جلب مینماید.
با سردار سلیمانی در مورد آقای خاتمی صحبت کردم
این اواخر یک وقت با ایشان خیلی مفصل راجع به اختلافات برخی شخصیتها، به طور خاص در مورد آقای خاتمی صحبت کردم که تا چه زمانی میتوانیم این وضعیت را ادامه بدهیم و چقدر به مصلحت کشور است؟ آیا واقعا از ظرفیت بزرگی مثل آقای خاتمی نمیتوان امروز در راستای انقلاب، کشور و پیشرفت امور، آن هم در شرایطی که ما با فشارهای متعددی روبرو هستیم، مورد استفاده کرد؟! ایشان خیلی علاقمند بود که کمک کند. من فکر میکنم آخرین جلسهای که با ایشان داشتیم و سر این مسائل هم بود، یعنی بر سر حل مسائل سیاسی داخل کشور بود، اول آذر ماه سال گذشته بود. اتفاقا اولینباری هم بود که در دوره معاون اولی من به دفتر ایشان رفتم. صبح جمعهای بود که به دفتر ایشان رفتیم و یکی دیگر از دوستان و مسئولان بالای امنیتی کشور هم حضور داشت و سه نفری بودیم. در واقع تدبیر سردار این بود که سه نفری صحبت کنیم. آنجا خیلی بحث کردیم و به جمعبندی روشنی رسیدیم و قرار شد که یکسری اقداماتی را من انجام بدهم. اقداماتی که بنا شد من انجام بدهم عمدتا این بود که با برخی از دوستان باید گفتوگو میکردم و آنها کارهایی انجام میدادند. اقداماتی هم باید دوستان امنیتی انجام میدادند و نهایتا یکسری اقدامات هم سردار سلیمانی باید انجام میداد. اقداماتی که ما باید انجام میدادیم، انجام شد.
راجع به آقای خاتمی خدمت مقام معظم رهبری مفصل صحبت کردم
تعبیر مقام معظم رهبری این بود که: من آقای خاتمی را روحانی تمیزی میدانم که نه آلودگی مالی دارد و نه آلودگی اخلاقی
راجع به آقای خاتمی یا بیشتر بود؟
من راجع به آقای خاتمی یکبار در سال 95 خدمت مقام معظم رهبری مفصل صحبت کردم. در واقع از نظر خودم، جمعبندی ایشان راجع به آقای خاتمی از سال 95 که با من صحبت کردند، از چیزهایی که دوستان دیگر صحبت میکردند کاملا متفاوت بود. بعضی از بزرگان نقل میکردند که مقام معظم رهبری نظرات خاص و تندی دارند. من رفته بودم از طرف جریان اصلاحات صحبت کنم، ویژگیهایی از آقای خاتمی گفتم، تعبیر مقام معظم رهبری این بود که: من آقای خاتمی را روحانی تمیزی میدانم که نه آلودگی مالی دارد و نه آلودگی اخلاقی. البته انتقاداتی هم داشتند و گفتند. ما فکر میکردیم که میتوانیم اینها را حل و فصل کنیم. البته من در این فاصله با خیلی از افراد دیگر در بحثهای مربوط به حل مسائل جریان اصلاحات صحبت کرده بودم؛ همه هم با نوع طرح من و زاویهای که ورود پیدا میکردم، که عمدتا یک دیدگاه ملی بود، موافق بودند. البته نه آقای خاتمی و نه کس دیگری نیاز به این ندارد که کسی وساطت و پادرمیانی کند. از دیدگاه ملی، انسانی که میخواهد کشور اداره شود و مسائل کشور حل شود و همه نیروها در این راستا قرار بگیرند و همافزایی نیروها بیشتر باشد و دامنه نفوذ رهبری انقلاب در نیروهای داخل تقویت شود، این دیدگاه را داشتم و دوستان هم همین دیدگاه را داشتند. فکر میکنم دو هفته بعد از آن جلسه بود که تلفنی به سردار سلیمانی که خارج از ایران بود، گفتم کارهایی که باید انجام میدادم را انجام دادهام. ایشان هم گفت خیلی خوب بوده و من هم دارم دنبال میکنم؛ برمیگردم و حضوری صحبت میکنیم که ساز و کار دیگری طراحی کنیم. البته بعد از آن دیگر جلسهای نداشتیم. قبل از سفر آخر تلفن زد و باهم صحبت کردیم و گفت از نظر من همه مسائل تمام شده است؛ اگر برگردیم آخرین جلسه را میگذاریم و انشاءالله به سمت یک حل جدی میرویم. مهم این است که بدانیم بعد از شهادت سردار سلیمانی بیشتر مشخص شد که رابطه ویژهای با مقام معظم رهبری داشت که هیچکس آن رابطه را نداشت. یعنی از نظر من هیچکس در کشور چنین رابطهای را با مقام معظم رهبری نداشت و برای ما روشن بود که اگر سردار به چیزی باور پیدا کند و دنبال آن برود، میتواند آن مسائل را به نتیجه برساند.
اشاره کردید که آن جلسه فراتر از موضوع آقای خاتمی بود. شخص دیگری هم بود؟
بله؛ کل جریان بود ولی بهطور خاص بیشتر راجع به آقای خاتمی صحبت کردیم.
دیدگاه سردار سلیمانی در این جلسات چه بود و چه طور سعی میکرد مبحث را به سمت حل شدن ببرد؟
اتفاقا در آن جلسه که قاعدتا نوارش در اختیار حکومت هست، وقتی ما با برادر امنیتی گفتوگو میکردیم و ایشان به ما گفت که شما این کار را کردهاید و ما گفتیم که شما این کار را کردهاید، حاج قاسم گفت اگر بخواهیم راجع به گذشته بحث کنیم هیچ خاصیتی ندارد و ببینیم که آینده چه میشود و چه کار باید کرد؟ سردار سلیمانی به اصولی معتقد بود که آن اصول مهم بودند و من هم قبول داشتم. میگفت بالاخره ما باید قبول کنیم که در چارچوب نظامی داریم حرکت میکنیم که ویژگیها و آرمانهایی دارد؛ امام و رهبری آرمانهایی برای آن ترسیم کردهاند. اگر اصول اصلی نظام را بپذیریم، جایی که دشمن سعی میکند بگوید این افراد یا این جریان از این اصول عبور کردهاند، باید برای جامعه آشکار کنیم که چنین اتفاقی نیفتاده است. باید بپذیریم که حرف و موضع رهبر انقلاب در کشور فصلالخطاب است.
سردار سلیمانی آقای خاتمی را دوست داشت
فکر میکنم بعد از همان جلسهای که با مقام معظم رهبری داشتم در جای دیگری گفتم که اصلاحات این اصول را قبول دارد و این اصولی بود که به نوعی آنجا مورد بحث قرار گرفته بود. لذا با چارچوب روشن و بدون ورود به بحثهای سیاسی، اگر همه اصول اصلی انقلاب را قبول کنیم و روی آن تفاهم داشته باشیم، همه مسائل قابل حل هست و هیچ جایی مشکل پیدا نمیکنیم.
اشاره داشتید که ایشان سعی میکرد اختلافاتش با آقای خاتمی را حل کند…
ایشان هیچ اختلافی نداشت و اتفاقا آقای خاتمی را دوست میداشت.
در خصوص نظام…
ایشان دوست داشت در حل مسائل کلی نقشی ایفا کند. در عین حال به دوستان ما انتقاداتی داشت. مثلا همانجا به من میگفت دوستان باید به این مسائل عمل کنند که بتوانیم این مشکلات را حل کنیم.
ارتباط حاج قاسم با آیتا… هاشمی هیچوقت قطع نشد
ما در خاطرات آیتا… هاشمی هم خیلی اسم حاج قاسم را میشنویم و میخوانیم. آخرین مورد هم خاطرهای بود که پارسال راجع به شهریور سال 88 منتشر شد. وقتی که ایشان فوت کردند حاج قاسم ظاهرا خارج از کشور بودند و بعد خودشان را رساندند و انگشترشان را دادند که در کفن آقای هاشمی گذاشتند و در تمام مراسم هم شرکت کردند. اگر امکان دارد رابطهای که ایشان از دوران دفاع مقدس با آقای هاشمی داشتند را مروری کنیم. به خصوص در سالهای آخر که اختلافات زیاد شده بود، ظاهرا ایشان هنوز ارتباط خودش را ادامه داده بود. اگر خاطراتتان را در این خصوص برای ما بگویید ممنون میشویم.
کرمانیها با گرایشهای سیاسی مختلفی که دارند نسبت به آقای هاشمی جهتگیری واحدی داشتند. کسانی که از قبل پیروزی انقلاب با امام و انقلاب بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم با امام و انقلاب بودند، نسبت به آقای هاشمی ارادت ویژهای داشتند. لذا از طرف همه شخصیتها، از جمله سردار سلیمانی، چنین رابطهای وجود داشت. این رابطه همیشه تنگاتنگ بود. سردار سلیمانی بعد از اینکه در محیط کار قرار گرفت و در سپاه و جنگ، آقای هاشمی به دلیل مسئولیتش با ایشان کارش بیشتر بود. هر وقت با حاج قاسم راجع به آقای هاشمی صحبت میکردم، نوعی علاقه ویژه نسبت به آقای هاشمی میدیدم. ایشان با آقای هاشمی ارتباط داشت و در این سالها مرتب میرفت و گزارشاتی که باید به آقای هاشمی میداد را میداد. یعنی هیچ وقت ارتباطش با آقای هاشمی قطع نشده بود. ممکن بود به برخی از روشها یا حرفها انتقاد داشت و آنها را در صحبتهای خصوصی اشاره میکرد ولی هیچ وقت تصور این نبود که رابطهاش با آقای هاشمی قطع شود. در قضیه فوت آقای هاشمی این رابطه خودش را نشان داد که حاج قاسم به سرعت خودش را رساند و در جماران حضور پیدا کرد. اینجا مرتب به مجمع تشخیص میرفت و با ایشان ارتباط برقرار میکرد و گزارش میداد. گاهی اوقات به من میگفت که من رفتم راجع به این مسائل با آقای هاشمی صحبت کردم.
فرماندهان و مجموعه سپاه در دوره آقای خاتمی رابطه خیلی خوبی با دولت داشتند
وقتی راجع به ایشان بحث میشود عدهای سریعا به سراغ نامهای میروند که ایشان به اتفاق عدهای از فرماندهان سپاه به آقای خاتمی نوشته بودند. اگر بخواهیم بازخوانی تاریخی کنیم، فکر میکنید دلیل آن نامه چه چیزی بود و چه تحلیلی از آن دارید؟ آیا میشود از آن نامه برداشت تقابلی داشت یا باید در همان چهارچوب دیدگاههای سردار سلیمانی محسوب کنیم؟
من فکر میکنم فرماندهان و مجموعه سپاه در دوره آقای خاتمی رابطه خیلی خوبی با دولت داشتند. هیچوقت در آن دوره رابطه ما مشکلی نداشت. سال 78 سال ویژهای شد. بالاخره اتفاقاتی که افتاد، حرفهایی که زده شد و بعد مسائلی که پیش آمد، جایی هم گفته شد که برخی از اعضای دولت و یا بخشهایی در داخل دولت راضی بودند به اتفاقاتی که افتاد. باعث شد که یک نامه دلسوزانه و هشداردهنده نسبت به اتفاقاتی که میتواند بیفتد به آقای خاتمی داده شد و بعد از آن هم رابطه همچنان صمیمی بود. یکبار هم من یادم نمیآید که بعد از آن نامه، رابطه دولت و سپاه و یا افرادی مثل سردار سلیمانی با آقای خاتمی بد شده باشد؛ همواره ارتباط خوبی تا آخر دولت دوم آقای خاتمی میان دولت و سپاه برقرار بود. اتفاقا آقای خاتمی جزو رئیس جمهورهایی بود که دوره او خیلی باشکوه به پایان رسید. با اینکه مجلس هفتم تشکیل شده بود، وقتی مجلس هفتم سر کار آمد، بهترین جلسه تجلیل را همان مجلس برای آقای خاتمی برگزار کرد و صدا و سیما هم بهترین جلسه پایان دوره را برای آقای خاتمی برگزار کرد. اینها همه بخشهای حکومت هستند.
خود مقام معظم رهبری هم جلسهای برگزار کردند و آقای خاتمی و همه وزرا و خانوادههایشان را دعوت کردند و شام دادند. یعنی آقای خاتمی از رئیسجمهورهایی بودند که در پایان دوره هشت ساله شاید خیلی بهتر از شروع دوره در ارتباط با نهادهای حکومتی ریاستجمهوریشان تمام شد. لذا بعد از پایان هشت ساله هم تا سال 88 ارتباط ایشان با مقام معظم رهبری خیلی برنامهریزی شده و مستمر بود و ماهیانه میرفتند و صحبت میکردند، گزارش میدادند و نظراتی که داشتند را منتقل میکردند. البته خودم هیچوقت آن نامه را نخواندم و انگیزه هم نداشتم که از آقای خاتمی بپرسم؛ شاید هم اگر میگفتم میگفت این نامه خصوصی است. ولی به هر حال، در خبرها شنیدم و در جریان مسائل کلی آن قرار گرفتم. هیچ وقت احساسم این نشد که این نامه، نامه بدی به آقای خاتمی بوده است. ممکن بود جملاتی در آن بوده که اگر الآن دیده شود بگویند این جمله برای آن زمان خوب نبود ولی بعد از آن نامه هیچ قطع رابطه و ارتباط منفی نبود.