زبان درازشماره 717گزیده مطالب

امان از گرانی و خشم خان‌عمو!

طنز شماره 717

امروز از آن روزهای خشم خان‌عمو بود که از سر تیغشان خون می‌چکد. با اخم و ابروهای درهم کشیده، نعره‌زنان دم در حجره‌شان جلویم را گرفتند و بعد از دو سطر فحش منشوری! غیرقابل ذکر با دو صفت سیاسی (غربگرای لیبرال) و یک فحش رسانه‌ای (ای بلندگوی رسانه‌های بیگانه) فرمودند: چرا دولت تازه رسیده را نقد می‌کنید؟ چرا ذره‌بین برداشته عیب‌جویی می‌کنید؟ زمان آن شیخ فراری! مرده بودید؟ گفتم خان‌عمو روزنامه را نخواندید؟ انتقاد کردیم شما نفهمیدید! حالا هم می‌گوییم:‌ دولتمردان در جلوگیری از رشد قیمت‌ها خصوصاً ارز و دارو موفق نبودند شما دل نازک شدید!

خان‌عمو جان! شما چرا آن روزها به دولت فحش می‌دادید؟ دولت، دولت است گرانی هم گرانی چه فرقی کرده؟! با فریاد گفتند؛ ای بی‌انصاف‌ها! دولت قبل دلار دوهزارتومانی را بیست هزارتومان کرد حالا دلار چنده؟ گفتم بیست و شش تا سی هزارتومان دکمه‌ی (پلی!) ضبط صوت فحش را زده بعد که آرام شدند یک بندانگشت اشاره دست راست را نشانم دادند درحالی که دولب مبارک را غنچه فرمودند گفتند: همین! به خاطر پنج هزارتومان ناقابل… خاک بر سرت…

دیروز رفتم داروخانه دیدم دارو فراوان است و گران نشده آسپرین خریدم و بقیه‌اش پول خرد نداشت چسب زخم به من داد کوری چشمتان! گفتم چند شد؟ گفتند: فضولی! گفتم مرغ، تخم‌مرغ، برنج، شکر، میوه، حبوبات، سبزیجات و… خیلی گران‌تر شده دارد هر روز بالا و بالاتر می‌رود، با عصبانیت گفتند به دولت چه؟ مگر دولت باید به این کارها هم برسد دولت کارهای مهمتری دارد. ای اسرائیلی؟ کوری؟ کری؟ مهدوی‌کیا با آن لباس و پرچم کشورها ازجمله اسراییل رویش را ندیدی؟ گرانی و کمبودها را می‌بینی؟ گفتم چه ربطی داره؟ این به گرونی چه؟ چرا سفسطه می‌کنید… عصای مبارک رفت بالا و…!!

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/9BQGM

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا