اکبر اعلمی، نماینده پیشین مجلس، در کانال تلگرامی خود به بازخوانی پرونده قتل دکتر کاظم سامی پرداخته است که بخشی از متن نوشتهی او در پی میآید:
این گزارش برای اولینبار در 10 آبان 1387 و قسمت دوم آن با عنوان «تکملهای بر ابهامات و تردیدهای پرونده قتل دکتر سامی» چند روز بعد در وبسایتم منتشر شده که در اینجا با تلفیق هر دو و اضافات مختصری بازنشر میشود:
شادروان دکتر کاظم سامی آزادیخواهی متدین و از روانپزشکان سرشناس و جزء دوستان نزدیک زنده یاد دکتر «علی شریعتی»، شادروان مهندس «بازرگان» و دکتر «پیمان» و مقلّدین «آیتا… منتظری» محسوب میشد. او قبل از انقلاب عضو «نهضت خداپرستان سوسیالیست» بود که بعدها به «حزب مردم ایران» تغییر نام یافت و پس از خرداد 42 «جنبش آزادیبخش مردم ایران» یا «جاما» از آن منشعب گردید و پس از انقلاب نیز با نام «جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران» و در حالیکه سامی دبیر کلی آنرا برعهده داشت برای مدتی به کار خود ادامه داد.
سامی پس از انقلاب، وزیر بهداری دولت بازرگان شد و حتی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، کاندیدا شد که با احراز کمتر از ده هزار رای در رتبه ششم این انتخابات جای گرفت اما در اوّلین انتخابات مجلس به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای ملی راه یافت. در سال 60 در حالیکه سامی همچنان نماینده مجلس بود دفاتر جاما نیز مانند سایر تشکّلهای سیاسی دگراندیش مورد هجوم قرار گرفت و طومار فعالیتش برای همیشه بسته شد. لذا سامی دبیر کل جاما نیز مانند سایر اعضای این تشکّل دست از فعالیتهای سیاسی کشیده و به طبابت روی آورد.
با این وصف در سال 1363 وی هنگام خروج از مراسمی که نهضت آزادی به مناسبت 28 صفر برگزار کرده بود، در حین سوار شدن بر اتومبیلش مورد هجوم تعدادی از افراد مسلح قرار گرفت و به شدت از ناحیه صورت و چشم مضروب و مصدوم گردید. در دوم آذر 1367 درحالیکه دکتر سامی در مطب خود به معاینه بیماران اشتغال داشت بطور ناجوانمردانه با ضربات دشنه فردی که خود را «غلام همّتی» معرفی کرده بود به شدت از ناحیه سر مجروح و با فرق شکافته شده به بیمارستان ساسان منتقل شد، لیکن دو روز بعد بدلیل شدّت جراحات وارده جان به جان آفرین تسلیم کرد.
همزمان با قتل دکتر سامی در نیمه دوم سال 67، وزارت کشور در دست جناح موسوم به چپ و اصلاحطلبان امروزی قرار داشت و «میرحسین موسوی»، نخستوزیر، مرحوم «محتشمی»، وزیر کشور، «سیدمحمد صدر»، معاون سیاسی امنیتی، «محمد عطریانفر»، رئیس سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای انتظامی و مشاور عالی وزیر کشور، «سروش»، مدیرکل سیاسی و «غلامحسین بلندیان»، مدیرکل امور انتظامی و دبیر دبیرخانه شورای امنیت در وزارت کشور بودند و بنده نیز پس از پایان دوران فرمانداری خود در شهرستان مغان، با یازده سال تجربه در امور مختلف نظامی و سیاسی، مدّت کوتاهی بود که در سمت معاون اداره کل امور انتظامی مشغول بکار شده بودم و لذا باتوجه به ماموریت ذاتی این اداره، سعی میکردم که به هر طریق ممکن از کم و کیف این حادثه تلخ با خبر شوم، اما متاسفانه اطلاعات موجود در اداره کل انتظامی در حدی نبود که بتوان از جزئیات این حادثه سر درآورد. حتّی آن بخش از پرونده انتظامی قتل سامی هم که در اختیار ما قرار گرفت آکنده از ابهامات و ضد و نقیضگوئی بود، با این وصف در حوزه کاری من کسی بخود اجازه نمیداد که انگشت خود را متوجه ابهامات مذکور کرده و بطور جدی در مقام کشف و رمزگشائی آنها برآید.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره این جنایت نوشته است: «در جلسه علنی قبل از دستور، مرگ دکتر سامی را تسلیت گفتم. در مطبش توسط شخص ناشناسی با چاقو ترور شده و پس از انتقال به بیمارستان و کارگر واقع نشدن معالجات فوت کرده است. رسانههای خارجی با شیطنت به گونهای صحبت میکنند که نظام را متهم به قتل او کنند. آیتا… منتظری هم پیام مفصلی به پدرش دادهاند.» موضوعی که بر پیچیدگی و ابهام این واقعه تلخ افزود؛ مرگ مشکوک قاتل و نحوه کشف آن بود، با این توضیح که مقامات قضائی و مسئولان امنیتی و انتظامی در اواخر آذرماه همان سال اعلام کردند که «محمود جلیلیان» قاتل دکتر سامی بیماری روانی داشته و یکروز پس از ارتکاب قتل در «گرمابه برلیان» اهواز خود را با کمربند از دوش حمّام حلقآویز و به عمر خود پایان داده است و این درحالی بود که گزارش پزشک قانونی خلاف این ادعا را گواهی کرده بود! در این گزارش همچنین قید شده بود که قاتل چند پاسپورت و تعدادی شناسنامه جعلی و مقداری فشنگ نیز با خود به همراه داشته است.
تا جاییکه بیاد دارم رسانهها از قول همسر مرحوم سامی نوشته بودند که نامبرده نیز تائید کرده است که فرد معدوم (محمد جلیلیان) همان قاتل اصلی است. مرحوم «محتشمیپور» وزیر وقت کشور برای پایان دادن به همه ابهامات و تردیدهایی که پیرامون این حادثه دلخراش وجود داشت، در 25 آذر 1367 طی مصاحبهای اعلام کرد که «نام قاتل دکتر سامی، محمود جلیلیان، کارمند اخراجی شیر و خورشید سابق است که از دکتر سامی در دوران تصدی هلالاحمر کینه داشته و پس از قتل در حمام «برلیان» اهواز خودکشی کرده و مرده است» وی همچنین گفته بود؛ «قاتل زمانی که کاظم سامی مسئولیت هلالاحمر را بر عهده داشت، از این سازمان اخراج شده بود». جالب است که مرحوم رفسنجانی در خاطرات روز نوشت 11 آذر 1367 خود، یعنی حدود 15 روز قبل از مصاحبه مرحوم محتشمی در اینباره نوشته است: «آقای محتشمی تلفنی اطلاع داد قاتل دکتر سامی را دستگیر کردهاند و مجدداً اطلاع داد شناخته شده ولی فراری است و دستگیر نشده است.»!