این حکومت است که برای اعتمادسازی در میان معترضان، باید گام اول را بردارد و زمینه را برای آرامسازی محیط سیاسی کشور فراهم سازد.
غمبار است که برای یکی، فقط دخترِ خردسالِ «یک زنِ معترضِ کشته شده» که بر مزار مادر میگرید، مهم است و دیگری فقط از پسر بچه معصومی بهنام آرتین که اعضای خانوادهاش را در حمله تروریستی به شاهچراغ از دست داده میگوید و هر دو فراموش میکنند که همه کودکانی که در این ایام یتیم شدهاند، کودک و معصوم و مظلوم هستند و باید برای همهشان بزرگی کرد و مراقبشان بود و در عین حال، نگذاشت کودکان بیشتری یتیم شوند. قاعدتاً باید هنوز آنقدر انسانیت و عطوفت داشته باشیم که موضوعات انسانی را سیاسی نکنیم.
عصرایران- طبق تصاویر و خبرهای منتشره، یک طلبه بسیجی بهنام آرمان علیوردی در جریان ناآرامیهای اخیر توسط عدهای که هماکنون دستگیر شدهاند، شکنجه و سپس در همان حال رها شده است تا جان خود را از دست بدهد. در فیلم کوتاهی که از آخرین ساعات عمر او در فضای مجازی منتشر شده، آثار ضرب و شتم بر بدن خونین او کاملاً مشخص است. پیکر او در تهران تشییع شد.
در این باره چند نکته را باید متذکر شد:
1- ابتدا باید بر سبیل انسانیت به خانواده او تسلیت گفت؛ هرچند داغ جوان، دردی نیست که با تسلیت و تعزیت، به آرامش بدل شود؛ نیز جا دارد به خانوادههای قربانیان دیگر وقایع 45روز اخیر نیز فارغ از این که دارای چه گرایشهایی بودهاند تسلیت گفته شود. همه آنها انسانهای دارای حق حیات بودهاند و اینک جان شیرین خود را از دست دادهاند؛ از مهسا امینی گرفته تا آرمان علیوردی و بقیه و بقیه و بقیه کهای کاش هنوز زنده بودند و نیازی به تسلیت و همدردی نبود!
2- «سلب حق حیات»، حتی در نگاه کسانی که به مجازات اعدام باور دارند، صرفاً در اختیار دادگاه صالح و منحصراً در چارچوب قانون میسر است. هیچکدام از کسانی که در وقایع غمبار یک و نیم ماه گذشته جان خود را از دست دادهاند، در هیچ دادگاهی محکوم به مرگ نشده بودند. تمسک به دفاع مشروع نیز در این باب مقبول نیست چرا که دفاع مشروع، فقط در جایی است که جان انسان در خطر است و صرفاً در حد رفع خطر و دفاع از خود میتوان، به کسی که خطری غیرقانونی را متوجه انسان کرده، آسیب زد و از مهلکه گریخت؛ به عنوان مثال در دانشکدههای حقوق میگویند اگر میتوان با پاشیدن خاک بر چشم مهاجم فرار کرد دیگر نمیتوان به بهانه دفاع مشروع به وی شلیک کرد. از اینرو، هرکه در وقایع اخیر از دیگری سلب حیات کرده، مرتکب جنایت شده است و هیچ انسان شرافتمندی نمیتواند در محکومیت جنایت ذرهای تردید کند. امید که روزی همه کسانی که در این هفتههای دردناک، دستشان به خون هموطنانشان آلوده شده است، در محکمهای عادلانه محاکمه و مجازات شوند، بیهیچ تبعیض و پردهپوشی و تعارفی.
3- صحنه دردناک شکنجه آرمان علیوردی، صحنههای کتک زدن ماموران پلیس در خیابانها و نیز متقابلاً ضرب و شتمها و شلیکهایی که علیه معترضین صورت میگیرد، حتماً برای دشمنان ایران که در لندن و ریاض و تلآویو و آمریکا نشستهاند جذاب است و سوژههای پربینندهای برای ایران اینترنشنال و بیبیسی و رادیو فردای آنها تامین میکند ولی برای هر ایرانی که دل در گرو مهر میهن دارد، فارغ از این که چه کسی میزند و چه کسی خورد، به معنای واقعی کلمه دردناک است و تو گویی ضربههایی که آنان بر یکدیگر میزنند، تیغهایی است که بر دل انسانهای وطندوست کشیده میشود. بسیار نگرانکننده و غمانگیز است که ملت ایران بعد از هزاران سال همزیستی همراه با مهر و مدارا اینک اینگونه درگیر یک نزاع پرهزینه و دشمن شادکن شده است.
دلهرهآور است که میبینیم در میان ملتی که حتی برای بیگانهها نیز بد نمیخواهد، شاهد آن هستیم که گروهی برای هموطنان دیگرشان، مرگ میخواهند و از این که این طرفیها، آن طرفیها را لت و پار کنند و حتی بکشند، خوشحال میشوند. غمبار است که برای یکی، فقط دخترِ خردسالِ «یک زنِ معترضِ کشته شده» که بر مزار مادر میگرید، مهم است و دیگری فقط از پسر بچه معصومی بهنام آرتین که اعضای خانوادهاش را در حمله تروریستی به شاهچراغ از دست داده میگوید و هر دو فراموش میکنند که همه کودکانی که در این ایام یتیم شدهاند، کودک و معصوم و مظلوم هستند و باید برای همهشان بزرگی کرد و مراقبشان بود و در عین حال، نگذاشت کودکان بیشتری یتیم شوند. قاعدتاً باید هنوز آنقدر انسانیت و عطوفت داشته باشیم که موضوعات انسانی را سیاسی نکنیم. ادامه گسست کنونی در جامعه امروز ایران، میتواند به جنگ داخلی و برادرکشی و حمام خون منتهی شود. خاصه آن که دشمنان بیرونی مانند عربستان سعودی، که مهمتر از دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمن واقعی و دیرینه ایران هستند، مترصد فرصتاند که ایران را ویران کنند و بر خونهای ایرانیان، رقص شمشیر کنند.
4- وقتی به جای گفتوگو و به رسمیت شناختن سلائق مختلف در یک کشور 85 میلیون نفری، هر که قدرت بیشتری دارد، میکوشد حرف خود را به کرسی بنشاند و دیگران را به حاشیه براند (و در این فقره فرقی هم بین اصولگرا و اصلاحطلب نیست)، هنگامی که اعتراضات به حق شنیده نمیشود تا اغتشاش نیز بدان افزون شود، در شرایطی که دشمنان بیرونی هم نقشآفرینیهای خود را دارند و درحالی که با شاهکارهای مسوولان در محدود کردن رسانههای داخلی، مرجعیت رسانهای به خارج منتقل شده است، تشدید تنش و بر زمین ریختن خون ایرانیان توسط ایرانیان در داخل ایران، هرچند بسیار تاسفانگیز و رنجآور ولی قابل پیشبینی بود و هست و باید «به قید فوریت» چارهای برای آن تمهید شود.
نزاع اخیر سه ضلع دارد: «حکومت»، «معترضان» و «بیگانگان و عوامل داخلیشان».
از بیگانگان و عوامل داخلی آنها که انتظاری برای دوستی و مروت نیست؛ آنها تا ایران را به تجزیه و جنگ داخلی نکشانند، آرام و قرار نخواهند داشت مگر آن که ملت ایران، آنان را سرجایشان بنشاند. معترضان نیز، از یکسو سازمان و رهبری و سخنگوی واحد ندارند که قابل مذاکره به معنای متعارف باشند و از سوی دیگر، مطالباتی دارند که بخش عمده آن، به حق است. ضمن آن که بسیار خشمگیناند و برخی رفتارهای تند نیز بر خشمشان افزوده است. میماند «حکومت» که مسوول تدبیر امور است. در این شرایط اگر بخواهیم تعیین کنیم که اولین حرکت باید از کدام سمت برداشته شود، قاعدتاً باید بگوییم این حکومت است که برای اعتمادسازی در میان معترضان، باید گام اول را بردارد و زمینه را برای آرامسازی محیط سیاسی کشور فراهم سازد: اعلام این که اعتراضات به رسمیت شناخته میشود و تماماً ریشه در توطئههای خارجی ندارد، متوقفسازی فرایند تحقیر معترضان، آزادی همه بازداشتیهای حوادث اخیر (به جز آنان که مرتکب قتل و جنایت شدهاند)، دادن قول رسیدگی به پرونده همه کسانی که در این هفتهها کشته شدهاند و مجازات سریع عوامل آنها، اعلام همراهی بیشتر با عرف جامعه ایرانی در زمینههای اجتماعی، عزل برخی مسوولان، بهسازی محیط رسانهای با تضمین آزادی رسانهها و نهایتاً استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی جمهوری اسلامی برای برخی اصلاحات جدی در رویکرد و روش اداره کشور، کارهایی هستند که قطعاً و یقیناً نقش آب روی آتش را دارند: معترضان راضی، بیگانگان ناامید و نظام تقویت میشود؛ چه چیزی بهتر از این؟!
آی مسؤولان، مسؤولان، مسؤولان!
به خاطر ایران، به خاطر مردم ایران، به خاطر اسلام، به خاطر جمهوری اسلامی، به خاطر آرتینها و مهساها و آرمانها و اصلاً به خاطر خودتان، این کارها را انجام دهید و نامتان را به عنوان خردمندانی که در لحظه درست، تصمیم درست گرفتند و ایران را نجات دادند، در تاریخ به ثبت برسانید. امروز میتوان این کارهای بزرگ را انجام داد ولی تضمینی وجود ندارد که فردا هم بشود و به تعبیر حکیمانه حضرت علی علیهالسلام «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» فرصت میگذرد، چونان که ابرها میگذرند…