شماره 778گزیده مطالب

17 شهریور 57؛ چرا مردم آمار رسمی را باور نکردند؟

گزیده مطالب شماره 778

در نادرستی ادعای چند هزار شهید در 17 شهریور می‌توان به سخن خود امام خمینی استناد کرد که در روایت خود از ماجراهای انقلاب در دهم مهر 1358 و در دیدار با اعضای دولت موقت بر «کم ضایعه» بودن انقلاب تاکید دارند.

عصرایران؛ مهرداد خدیر- در چهل‌و‌پنجمین سالگرد واقعه 17 شهریور یا کشتار میدان ژاله تهران که در تاریخ انقلاب 57 به جمعه سیاه شهرت دارد می‌توان بر 10 مقوله درنگ کرد که خلاصه‌ای از آن جهت اطلاع خوانندگان آیینه یزد درج می‌گردد.

…مردمی که اغلب آنان از اعلام حکومت نظامی در ساعات صبحگاهی روز جمعه 17 شهریور 57 بی‌خبر بودند در میدان ژاله تجمع کردند اما ناگهان برخلاف رویه سه روز قبل و به شکل بی‌سابقه‌ای سربازان به روی آنان آتش گشودند. درحالی که مردم از این اتفاق بهت‌زده شده و تعداد شهدا را هزاران نفر تخمین می‌زدند فرمانداری نظامی تهران در اطلاعیه شماره 4 خود اعلام کرد: «در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدند»…

45سال پس از جمعه سیاه و با احترام به همه شهیدان 17 شهریور 1357 می‌توان با قاطعیت گفت شمار شهیدان 17 شهریور همان اعداد رسمی نزدیک به 100 نفر است نه 4 هزار نفری که در افواه پیچید و میشل فوکو هم آن را نقل کرد و نام و تعداد دقیق را هم بنیاد شهید در اختیار دارد هم سازمان بهشت زهرا و هم قبور آن عزیزان مشخص است. در نادرستی ادعای چند هزار شهید در 17 شهریور می‌توان به سخن خود امام خمینی استناد کرد که در روایت خود از ماجراهای انقلاب در دهم مهر 1358 و در دیدار با اعضای دولت موقت بر «کم ضایعه» بودن انقلاب تاکید دارند.

عمادالدین باقی -نویسنده و پژوهشگر- باتوجه به دسترسی به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر (‌سازمان بهشت زهرا و پزشکی قانونی) تعداد کشته‌شدگان 17 شهریور را 88 نفر ذکر کرده و یادآور شده است «از این تعداد 64 نفر در میدان ژاله و بقیه در نقاط دیگر شهر کشته شدند. زیرا تظاهرات به نقاط دیگر شهر خصوصا شرق تهران نیز سرایت کرد».

منبع مستند و بسیار مهم دیگر کتاب «لاله‌های انقلاب، یادنامه شهدا» است که در سال 1358 منتشر شد و در کتابخانه‌ها موجود است و در 830 صفحه اطلاعات ارزنده‌ای درباره شهیدان انقلاب درج کرده و شمار شهیدان 17 شهریور را همان نزدیک به 90 نفر ذکر می‌کند. البته برای تظاهرات شهری همین تعداد (90 تا 100 نفر) هم زیاد است کما این که طومار رژیم شاه را همین 17 شهریور درهم پیچید و آن‌قدر تکان‌دهنده بود که زیبگنیو برژه‌ژینسکی (در ایران مشهور به برژینسکی) -مشاور امنیت ملی رییس جمهوری وقت آمریکا- کارتر‌- درباره 17 شهریور گفته بود: «این واقعه چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش‌های گذشته میان مخالفان و دولت را از یاد برد و یک انقلاب واقعی را در پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی پیش چشم قرار داد.» رد ادعای چند هزار شهید با استناد به آمار ثبت شده و تعداد کل شهدای انقلاب 57 که کمتر از 3 هزار است هرگز به معنی خرد شمردن آن جنایت یا چشم پوشیدن از سه ابهام بزرگ -نخواندن اعلامیه حکومت نظامی در 5شنبه شب و هم زمانی حکومت نظامی با دولت شریف امامی و تغییر روش به نسبت رفتار سه روز قبل- نیست و کافی است به یاد آوریم که تنها 22 روز قبل از آن شاه در کنفرانس مطبوعاتی 26 مرداد 57 و به مناسبت سالگرد کودتای سیاه 28 مرداد گفته بود: «در بین یک ملت دو سه نفر هم معترض پیدا می‌شود».

وقتی حتی نگفت دو سه هزار نفر و گفت دو سه نفر 22 روز بعد که 100 نفر در میدان ژاله کشته شدند ملت هم گفتند دو سه هزار نفر و به استناد همان تمام اعتبار او دود شد و بر هوا رفت تا جایی که برخی سقوط شاه را به یک بازه زمانی محدود -از 17 شهریور تا 26 دی 57- یعنی فقط طی 4ماه و 10روز می‌دانند هرچند مقدمات قبل را انکار نمی‌کنند اما کار در 17 شهریور تمام شد. جایی خواندم که شاه در سال 57 سه‌بار به خود شلیک کرد. بار اول با انتخاب شریف امامی به جای یک چهره ملی به جای آموزگار. نوبت دوم با اعلام حکومت نظامی همزمان با دولت آشتی ملی و سوم در نیمه‌ آبان با پیام «صدای انقلاب شما را شنیدم» و به تعبیر مرحوم مهندس بازرگان رهبر منفی انقلاب ایران شخص اعلیحضرت بود. البته من از زبان او کلمه منفی را نشنیدم ولی ظاهرا دوستان او منفی را اضافه کردند تا سوء‌تفاهم برنخیزد. به این معنی که شاه خودش خودش را برانداخت با بی‌توجهی به خیرخواهی و بستن راه اصلاح و انتخاب و البته تردید در تصمیم‌گیری یا تصمیمات متناقض: این که هم دولت آشتی ملی تشکیل دهی و هم حکومت نظامی برقرار کنی.

دو ماه بعد هم بگویی صدای انقلاب‌تان را شنیدم و نخست‌وزیر و رییس ساواک و وزیر اطلاعات و جهان‌گردی را به زندان بیندازی و هم دولت نظامی آن هم به ریاست ازهاری روی کار‌ آوری. در مرداد به مصدق طعنه بزنی و در دی مرید او را نخست‌وزیر کنی تا او هم به محض خروج شاه عکس او را بردارد و عکس مصدق را به جای آن بگذارد. درباره مرحوم یحیی نوری هم جالب است بدانیم او تا سال 86 زنده بود اما چندان سراغ او نرفتند در حالی که به قاعده هر سال و به مناسبت 17 شهریور باید خاطرات او از صدا و سیما پخش می‌شد.

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/cpsZa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا