اسلام محمد(ص) این نبود که پس از قرنها، مردم دو گروه شوند: گروهی سر در سطل زباله به دنبال قوتی لایموت و گروهی سر در آخورِ هزار رانت و امتیاز و غرق در تجمل و تنعّم؛ و طرفه آنکه هر دو نیز همزمان «مسلمان» خطاب شوند.
محمدرضا تقیدخت با بیان اینکه کسی فریادهای محمدرضا حکیمی را نشنید در توصیف این اندیشمند دینی میگوید که او نه سودای مقام داشت و نه طلب عنوان. او معتقد است از حکیمی میراثی باقی است مکتوب و واقعی، که هرکس از مخالف و موافق را به یک اقرار مشترک واخواهد داشت: اینکه او «چنان بود که مینمود».
این شاعر و پژوهشگر در یادداشتی با عنوان «سیهمستی در میان هوشیارانِ جهان» که آن را در پی درگذشت محمدرضا حکیمی، نویسنده و اندیشمند دینی نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «استاد محمدرضا حکیمی، چشم بر جهان لبریز از ظلم و بیعدالتی فرو بست و فریاد مستمر عدالتخواهیاش، پس از عمری خروشِ خودخواه و عزلت ناگزیر، خاموش شد. برای بسیاری از ما که عنوانهای «علامه» و «استاد» را مانند خرمای خیراتی به همه تعارف میکنیم و بیسبب در همهجا و برای همهکس بهکار میبریم، علامهخواندن استاد حکیمی، بیشتر تعارفی است معمول. استاد حکیمی مجتهدی بود قویمایه در علم، زباندان، لغتشناس، نویسنده، محقق، کتابشناس و مهمتر از همه «عدالتجو».
این صفت آخر، باعث شده بود که او بر همه آنچه دیگر اقرانش در پی آن بودند، پا زده و در گوشهای از جنوبِ شهر، همرده با فرودستترین اقشار جامعه، به کار و بار فکری و تحقیقی خود مشغول شود، در هیاهوی انقلاب و پس از آن، ساکت و موقر بماند و نه سودای مقام داشته و نه طلب عنوان. حتی جایزههای معمول را هم نپذیرد و به آنچه مینوشت و میگفت، لااقل خود پایبند بماند. بسیاری دیدگاه او (تفکیک) را افراط در منزلت دادن به «نقل» و گونهای «نواخباریگری» میدانند. شاید چنین بود، اما مگر میتوان کسی چون استاد حکیمی را با آن جایگاه علمی، نسبت به اتخاذ این دیدگاه، نقد کرد؟ او به قرنها تلاش فیلسوفان و محققان و عارفان در نزدیک کردن حوزههای فکری سهگانه به هم، برای دراندازی طرح جامع اندیشه اسلامی (ترکیب نقل و عقل و عرفان) وقعی نمیگذاشت و به تفکیک کامل و لازم این سه حوزه معتقد بود.
حتی در «قصیده تفکیکیه»، همه علوم و دانش بشری را بیثمر میخواند (علوم الناس کلّهم هباء/ سوی ما علمته الانبیاء). باشد. این دیدگاهی است که بیش از هزار سال است در کنار روایتهای دیگر، در عالم فکر اسلامی زیسته و در روزگار ما هم مدافعانی دارد که از قضا سرآمد و مشهورترینشان خود اوست. اما دلیل دیدگاه تفکیکی استاد حکیمی در نظر، شاید عدالتجویی او در عمل بود. او مبارزی نستوه در راهِ عدالت بود و عمده دوستدارانش نیز بدین خاطر او را میپسندیدند. او شاید میدید که دور شدن از اصل دین و پیرایه بستن بر آن، با هر سواد و سودایی، چه بر روزگار مردم آورده است. شاید میاندیشید که اسلام محمد(ص) این نبود که پس از قرنها، مردم دو گروه شوند: گروهی سر در سطل زباله به دنبال قوتی لایموت و گروهی سر در آخورِ هزار رانت و امتیاز و غرق در تجمل و تنعّم؛ و طرفه آنکه هر دو نیز همزمان «مسلمان» خطاب شوند.
استاد حکیمی سالها سخن گفت و خروشید تا شاید کسی بشنود. به دنبال «کیمیای عدالت» بود تا «کیمیای سعادت» را از آن برآورد. دریغ که کسی فریادهای او را نشنید و او نیز، چون بسیاری، کمکم پای در دامن کشید و به خلوتی ناگزیر رفت که بیشتر بنویسد، تا شاید سیاهه فریاد عدالتخواهی او، بر صحیفه مکتوب تاریخ این روزگاران باقی بماند. شاید نامه او بعد از اعلام نامش به عنوان برنده جایزه فارابی در سال 88، در ردّ این جایزه، نمایهای باشد از دیدگاه او. آنجا که دردمندانه مینویسد: «بار دیگر تاکید میکنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد میکند، برگزاری چنین جشنوارههایی، از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، بهنام خدمت 50 ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتابها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان در واقعیت خارجی و عینیت؟ نصاب مقام انسان در معیشت و زندگی به منظور رشد متعالی، رسیدن به اقامه «قسط قرآنی» در حیات اقتصادی است (لیقوم الناس بالقسط) و برخوردار بودن انسانها از حیثیت و کرامت و آزادی در حیات اجتماعی و سیاسی (ولقد کرّمنا بنیآدم). آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که دربارهاش بتوان گفت: از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچهها سرگردان است و دومی در کتابها». استاد حکیمی در شعری از کتاب «ساحل خورشید» چنین سروده است: سیهمستی نگر کاین راه را همواره پیمودم/ میان هوشیاران جهان مستانه مستانه.
حالا آن سیهمستِ زیسته در میان هوشیارانِ جهان، آن فریادگر عدالت گمشده در درازنای تاریخ و آن جستوجوگر گوهر اصیل اسلام در میان پیرایهها و پیرامونها، چشم بر جهان دروغ و بیعدالتی بسته و رخت به سرای دیگر کشیده است. از او میراثی باقی است مکتوب و واقعی، که هرکس از مخالف و موافق را به یک اقرار مشترک واخواهد داشت: اینکه او «چنان بود که مینمود». روانش در مینوی جاویدان الهی شاد باشد.»
محمدرضا حکیمی، اندیشمند دینی و نویسنده در 14 فروردین 1314 در مشهد متولد شد. او در سال 1326 وارد حوزه علمیه خراسان شد و تا 20 سال در این حوزه به تحصیل پرداخت. محمدتقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سیدمحمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سیدابوالحسن حافظیان و حاجیخان مخیری از مهمترین استادان حکیمی بودهاند. از آثار محمدرضا حکیمی میتوان به «الحیاه»، «خورشید مغرب»، «عقل سرخ»، «عاشورا: مظلومیتی مضاعف»، «شیخ آقا بزرگ تهرانی»، «تفسیر آفتاب»، «فریاد روزها»، «سپیدهباوران»، «گزارش (برگرفته از الحیاه)» و… اشاره کرد. محمدرضا حکیمی که مدتی قبل به کرونا مبتلا شده بود در شامگاه روز 31 مردادماه به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت.
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت علامه محمدرضا حکیمی
حضرت آیتا… خامنهای در پیامی درگذشت عالم و متفکّر برجسته محمدرضا حکیمی را تسلیت گفت.
به گزارش جماران؛ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم- با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّساللهنفسه را دریافت کردم. ایشان دانشمندی جامع، و ادیبی چیرهدست، و اندیشهورزی نوآور، و اسلامشناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. بهرهگیری از محضر پر فیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیرهئی از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار میداشت. اینجانب فقدان اندوهبار این رفیق دیرین را به خاندان مکرّم حکیمی و بازماندگان بویژه برادر بزرگوار ایشان و نیز به همهی دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت مینمایم. سیدعلی خامنهای- 1 شهریور 1400
سید محمد خاتمی: محمدرضا حکیمی از تحجر و واپسگرایی و ظاهرزدگی به نام دین، بیزار بود
حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در پیامی با تسلیت درگذشت علامه محمدرضا حکیمی نوشت: او سادهترین و بیآلایشترین شیوه زندگی را برگزید تا در عمل نیز ثابت کند که دینی که به زندگی (نه تنها زندگی جاودان) بلکه زندگی پاک و عزتمندانه برای همه انسانها در این دنیا نیاندیشد دین نیست و زندگی نیز بیسرسپردگی و دلدادگی عاشقانه و عالمانه به آفریننده زندگی که حق و عدل و حکمت مطلق است زندگی نیست. به گزارش جماران؛ متن پیام تسلیت حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی بدین شرح است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم- ماتم از دست دادن بزرگی ما را سوگوار کرده است که مظهر ایمانِ پاک، دانایی، روشنبینی، پارسایی و خیراندیشی و خیرخواهی برای انسان بود. عالم فرزانهای که بر شاهبیت دعوت پیامبران خداوند، «عدالت» پا میفشرد و با تأسی به مولای بزرگوارش، امام علی علیهالسلام هیچگاه حقیقت ناب را فدای مصلحت نکرد و زیبایی حقبینی و حقگویی را به زشتی خوشآمدگویی و تملقِ این و آن نفروخت. او سادهترین و بیآلایشترین شیوه زندگی را برگزید تا در عمل نیز ثابت کند که دینی که به زندگی (نه تنها زندگی جاودان) بلکه زندگی پاک و عزتمندانه برای همه انسانها در این دنیا نیاندیشد دین نیست و زندگی نیز بیسرسپردگی و دلدادگی عاشقانه و عالمانه به آفریننده زندگی که حق و عدل و حکمت مطلق است زندگی نیست. و مگر پرآوازهترین اثرِ پرمحتوای او «الحیاه» نیست؟ او از تحجر و واپسگرایی و ظاهرزدگی بهنام دین، همان اندازه بیزار بود که از دنیازدگی، التقاط و دینستیزی. با دلی سرشار از سوز و درد، این مصیبت بزرگ را به همه اصحاب فضل و فضیلت و به انبوه ارادتمندان و بهرهگیران از دریای دانایی و فضل و پارسایی او، بخصوص به برادر بزرگوارش جناب حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا محمد حکیمی که جانش از داغ تابسوز برادر کهتر و بافضیلتش آرام نگرفته بود، به مصیبت بزرگ از دست دادن مراد و برادر مهتر خود مبتلا شد تسلیت میگویم و از پیشگاه حضرت حق جل و علا برای آن فقید سعید علودرجات و برای بازماندگان معزز صبر و اجر و سلامتی مسألت میکنم.
سَلَامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَیوْمَ یمُوتُ وَیوْمَ یبْعَثُ حَیا- سیدمحمّد خاتمی- 1 شهریور 1400
در ستایش فرزانه خراسان که مخالف فلسفه نبود
رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم ایران- هوالباقی؛ فرزانه خراسان استاد محمدرضا حکیمی که از مفاخر بزرگ یزد و اردکان نیز بود، به دیار دوست رحلت کرد. او دانایی بزرگ بود که گرچه شاگردی حوزه و مکتب فکری میرزای اصفهانی کرده بود و به او و شاگردان بزرگش احترام میگذاشت، هرگز قید پیروی از هیچ گروه و فرقهای را نپذیرفت و به گمان من اگر مذهب میرزا را تفکیک نامید میخواست بگوید که با فلسفه مخالفت و ضدیتی ندارد بلکه به تفکیک میان دین و فلسفه قائل است. اما وجه امتیاز خاص استاد حکیمی، تعلق خاطرش به توحید و عدالت بود. توحید و عدالت مسأله بزرگ متفکران دین و مخصوصاً مابهالاختلاف متکلمان بوده است، اما نظر حکیمی بیشتر به شأن اجتماعی عدالت بود که متقدمان کمتر به آن اعتنا داشتند. وجه توجه ایشان به عدالت هرچه باشد، سخنش در این باب، رنگ و فحوای کلام مولای متقیان علی علیهالسلام دارد. در ستایش مرحوم آقای حکیمی هرچه بگویم کم است. او جامع علم دین و فلسفه و صاحب فضائل اخلاقی بود و لحن گفتار و طرز رفتار و ظاهرش همه نشان از سماحت و شجاعت و آزادگی داشت. بیوجه نبود که اخوانثالث شعر نمازش را با ادای احترام به او هدیه کرد و دکتر شریعتی اصلاح آثارش را به او سپرد. این ضایعه بزرگ را به همه آزادگان و اهل دانش و معرفت و به دوستداران و شاگردان ایشان و به خاندان محترم حکیمی و بهخصوص برادر ارجمندشان تسلیت عرض میکنم. رحمت و رضوان الهی ارزانیاش باد که در همه عمر به عدالت اندیشید و اثری بزرگ چون الحیاه پدید آورد.