خانعمو باور نمیکنند سراسر وجودشان دچار فتور پیری شده یعنی دندانها کباب چنجه را خرد و دستگاه گوارششان غذاهای سنگین را هضم و دفع نمیکند لذا حاج خانم که باهم از ناهارخوران منزل فرزند کوچکشان خارج شده بودند دمنوش آمریکایی که آقازاده بزرگی در سفر اخیر آورده بود برایشان فرستاده تا همان دم حجره میل و غذای ظهر را هضم فرمایند ولی آروغ را میزدند.
عرض کردم خدا را شکر آقا کریم هم که داماد و خانهدار شد و ولیمهاش را خوردید. خانعمو پس از زدن آروغ فرمودند: کریم نه، آقای دکتر کریم، مشاور عالی شهردار «دارقوزآباد» در امر هوش مصنوعی اتوموبیلهای خودران. این دفعه علاوه بر تعجب یا شدت فشار شکم خالی شبه آروغ زدم گفتم دکترای چی؟ مگر رفت سرکار؟ خانه از کجا آورد؟
عمو گفتند: ببین ما این طایفه و جناح پیروز، همگی کارشناس ارشد و دکتر هستیم مگر آن که کسی جراتش را داشته باشد عکس آن را ثابت کند! بندهزاده دکتر آبشناسی خود را دیروز گرفت و دفاعیهاش هم تشخیص آب کر از قلیل بود. باز مغزم تیر کشید چون پسر عمو چند سال دیپلم ردی بود، دیپلم در دیپلم مردودی گرفته، حالا این مدرک دکترا چه ربطی دارد به هوش مصنوعی و اصلا صبر کنید مگر اتوموبیل خودران داریم که دکتر کریم مشاوره بدهد داشت مغزم سوت میزد که متوجه شدم خانعمو مصاحبه تلفنی دارند و میفرمایند: باید مردم مقاومت کنند، بهانه دست دشمن ندهند، در مشکلات مثل گرانی کمبود مواد غذایی صبر نمایند و جوانان هم منتظر کار و منزل و پول نباشند… بروند ازدواج کنند برای فرزندآوری و…
زباندراز