طرح پیشنهادی نمایندگان مجلس شانزدهم برای ملی شدن صنعت نفت: بهنام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود.
عصرایران؛ مهرداد خدیر- تعطیلات تقویمی رسمی ما پنجگونه است: نخست مناسبتهای اسلامی مانند اعیاد قربان و فطر که با دیگر کشورهای اسلامی مشترک است.
دوم: اسلامی– شیعی همچون عید غدیر یا تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی که بیشتر خاص ماست اگرچه در مواردی با برخی کشورها با مردمان شیعه مشترک است اما در بقیه خاص ایران است.
گونه سوم سیاسی و مرتبط با انقلاب 57 یا جمهوری اسلامی از این قرار: 22 بهمن، 12 فروردین و 14 و 15 خرداد.
گونه چهارم ملی– باستانی و نماد آن همین عید نوروز با تعطیلات رسمی 4 روزه و در عمل 13 روزه شامل 4 روز نوروز و سیزده به در.
گونه پنجم هم ملی و آن تنها یک روز است: 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت ایران.
این آخری اما به رغم یگانگی به چهار دلیل مظلوم واقع شده است:
اول به خاطر این که به تعطیلات نوروز الصاق شده و خیلیها تصور میکنند شروع عید است! حال آن که اگر به جای 29 اسفند مثلا 19 اسفند بود این تصور درنمیگرفت. حتی در سالهای کبیسه (هر چهار سال یکبار که اسفند 30 روزه است) نیز داستان، همین است.
دوم از اینرو که همه ما پای سفره نفت نشستهایم حتی همین حالا که نصف درآمد دولت با مالیات تأمین میشود و تحریمهای شدید نفتی ایران را از بخش مهمی از درآمد نفت محروم ساخته باز این پول نفت است که به بودجه 2400 هزار میلیارد تومانی مجال شکلگیری داده است و فراموشی یا تخفیف و تخریب آن ناشکری است.
وجه سوم سعی در مصادره آن است. 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت به همت و رهبری دکتر محمد مصدق است که البته از حمایت گسترده شخصیتهای سیاسی و مذهبی همچون آیتا… سید ابوالقاسم کاشانی (در آغاز جنبش) برخوردار بود اما در رژیم گذشته در سالهایی شاه اصرار داشت به خود نسبت دهد و در جمهوری اسلامی هم برخی گرایشها کوشیدهاند نقش مصدق را در آن کمرنگ جلوه دهند و کم مانده بود در کتابهای درسی بنویسند: کاشانی نفت را ملی کرد! (و امان از کتابهای درسی که صدای همه را درآورده و منحصر به تاریخ معاصر و تاریخ ایران نیست و شخصیتی در اندازه دکتر انوری گفت: کتابهای درسی زبان فارسی را هم مبتذل کرده).
چهارمین دلیل مظلومیت 29 اسفند اما گزارهای است که در سالهای اخیر باب شده و پیش از انقلاب و در عصر پهلوی و در جمهوری اسلامی تا همین چند سال قبل هم رایج نبود و آن بدفهمی تعبیر «ملی شدن» است چندان که میگویند: «نفت، ملی نشد دولتی شد!» این درحالی است که مراد از ملی شدن، «خلع ید» است و ناظر بر حاکمیت ملی و با تأکید بر وجه استقلال و هیچ دخلی به دوگانه ملی- دولتی و نوع حکومت و گرایش دولت ندارد. کما اینکه وقتی از انگلستان در بانک مشترک انگلستان و ایران خلع ید شد به جای آن بانک ملی ایران تشکیل شد و هیچکس نمیگوید بانک ملی نیست، بانک دولتی است! یا وقتی از رادیو و تلویزیون ثابت پاسال خلع ید شد عنوان آن به رادیو و تلویزیون ملی ایران تغییر یافت و کسی نگفت چرا نمیگویید رادیو و تلویزیون دولتی. چون صحبت از خلع ید بود. مراد از ملی شدن بانکها در تابستان 58 هم خلع ید از صاحبان بدهکار و غالبا فراری بانکهای خصوصی و در حفظ حقوق سپردهگذاران بود و از این رو تعجب وجهی ندارد که میگویند چرا دولت بازرگان بانکها را دولتی کرد در حالی که به اقتصاد دولتی باور نداشت. زیرا در واقع خلع ید از مدیران بدهکار بود.
جدای اینها و با همه ریخت و پاشها و لفت و لیسها دولتها هم با پول نفت بودجه عمومی را تأمین میکنند و بخش قابل توجهی از بودجه سالانه صرف حقوق و مزایای کارکنان دولت میشود و کارمندان هم بخشی از مردماند و از این حیث نیز دوگانه ملی- دولتی درست نیست و اگر دولتی مانند دولت ملی مصدق بر سر کار باشد به طریق اولی درست نیست و اتفاقا چون پول نفت در اختیار دولت است باید بر این که دولت منتخب اکثریت باشد بیشتر اصرار ورزیم نه این که دست به خود تخریبی بزنیم و بگوییم ملی نشد، دولتی شد! بدون پول نفت و طی این 73 سال احداث زیرساختهایی چون نیروگاه، دانشگاه، فرودگاه، بزرگراه و پرداخت هزاران میلیارد تومان یارانه مستقیم و غیرمستقیم و حقوق کارمندان و دهها مصرف دیگر چگونه میسور بود؟ کافی است نگاهی به همسایگان نابرخوردار از پول نفت بیندازیم.
همین که دولت فعلی مدعی رشد است جز به مدد افزایش صادرات نفت به چین فراهم آمده است؟ جدای اینها دچار بدفهمی و خود تخریبی نشویم. نفت، ملی شد یعنی حاکیت ملی احیا شد. مثل ملی شدن کانال سوئز در مصر. کانال را که تکه تکه نکردند و به هر مصری قطعهای ندادند! یعنی حاکمیت ملی مصر بر آن احیا شد و درآمد آن مستقیما به مصر تعلق گرفت. ملی شدن نفت در ایران که الگوی دیگر ملی شدنهای منطقه بوده هم دقیقا به همین معنی است. روز ملی شدن صنعت نفت ایران یعنی روز خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلستان و نام هیأتی که دکتر مصدق به ریاست مهندس بازرگان روانه آبادان کرد و او همراه حسین مکی و برخی رجال دیگر به آبادان رفت نیز همین بود: هیأت خلع ید.
(در طرح پیشنهادی نمایندگان مجلس شانزدهم برای ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور هم به وضوح مشخص است مراد آنان از ملی شدن نفت چیست:
به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران درتمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد: محمد مصدق، اللهیار صالح، ابوالحسن حائریزاده، علی شایگان و حسین مکی*)
جان کلام را از زبان نیکلا گرجستانی -اقتصاددان و از مقامات ارشد سابق بانک جهانی- بشنویم که به تازگی کتابی درباره میراث مصدق به زبان انگلیسی نوشته و قرار است ترجمه فارسی آن هم منتشر شود: «ملی کردن صنعت نفت تحقق حاکمیت ملی بود و چهره اجرایی مشخصی به آن گفتمان داد و ملیگرایی مصدق را به وضوح در مذاکرات او با انگلستان و بانک جهانی مشاهده میکنیم». او در این کتاب و به موجب اسناد بانک جهانی ادعای انعطاف نداشتن و کله شقی مصدق به مفهوم نادیده انگاشتن منافع ملی را هم رد میکند. این ادعا که پول نفت، سوخت ماشین استبداد و انسداد سیاسی و مانع دموکراسی است هم واقعبینانه نیست زیرا پول نفت به رشد طبقه متوسط کمک کرده و هرگاه طبقه متوسط قوی و فربه شده آرمان دموکراسی در ایران جان گرفته و هر وقت رو به لاغری رفته میل به دموکراسی هم کاستی گرفته است. ناشکری نکنیم. سری به افغانستان و پاکستان بزنیم و ببینیم بدون نفت چی میشدیم. خیال نکنیم ترکیه میشدیم. قدر این نعمت را بدانیم و روز ملی شدن صنعت نفت را گرامی بداریم. 29 اسفند مبارک!
*متن ساده و همهکس فهم و نگاه ملی و امضاها و انتساب آنان به اکثریت ملت و سرعت تصویب و اجرایی شدن طرح و تعیین دولت برای اجرای قانون هم قابل توجه است. نمایندگان برآمده از انتخابات آزاد طرحی پیشنهاد میدهند و تصویب و به قانون بدل میشود و یکی از همان امضاکنندگان مأمور تشکیل دولت و اجرای قانون میشود. مقایسه کنید تا دریابید پیشنهاد و تصویب طرح در دورانهای دیگر با چه موانعی روبهروست و چه فرآیند پیچیده و لایه لایه برای قانونگذاری ایجاد شده. تنها در یک نمونه رییسجمهور برآمده از انتخابات با پشتوانه 24 میلیون رأی (که در واقع نقش نخستوزیر با انتخاب مستقیم مردم را ایفا میکند) از دولت خود میخواهد لایحه پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی یا افایتیاف را تصویب و به مجلس ارسال کنند. آنان چنین میکنند و در مجلس برآمده از انتخابات 94 با مشارکت بالا هم تصویب میشود. شورای نگهبان اما تأیید نمیکند و به مجمع تشخیص مصلحت میرود و در آنجا مدتهاست در یک شورای زیرمجموعه یا بالادست آن گیر کرده نه میگویند آری و نه میگویند نه. یک لحظه تصور کنید طرح ملی شدن صنعت نفت ایران نیز ناچار از طی این فرآیند بود…