جریان اصولگرا حتی دین خود را هم از استنباطات شخصی مندرج در کیهان میگیرد و براساس نوشتههای این روزنامه، قضاوت میکند.
در سرزمینی که مردمانش انقلاب کردهاند تا «میزان، رأی مردم» باشد، چه کاری سادهتر و کاربردیتر و عقلانیتر و حتی دینیتر از رجوع به آرای مردم؟
عصر ایران؛ جعفر محمدی- حسن روحانی، رئیسجمهور گفته است: «امام حسن(ع) صلح کرد چون اکثریت جامعه صلح میخواست و وقتی به او اعتراض کردند گفتند شما 10 نفر یا 20 نفر همه مردم نیستید. وقتی اکثریت جامعه صلح میخواهد باید صلح را انتخاب کرد.»
و کیهان هم به او تاخته که: «روشن است که بحثهای جناب روحانی درباره صلح امام حسن(ع) مربوط به سرنوشت مذاکرات هستهای است و رئیسجمهوری چندمینبار است که اصرار دارد صلح امام حسن(ع) را مصادره به مطلوب کند و به خیانت برخی خواص و فرماندهان لشکر در این صلح تحمیلی نپردازد؛ اما چرا؟! آیا فصل خیانت یارانی مانند عبیدا… بنعباس را مطالعه نکرده یا تعمدی برای کتمان این فصل مهم وجود دارد؟!»
اگر صرفاً طرفین میخواهند بحث تاریخی کنند، ادامهاش میتواند مفید باشد ولی هم خودشان و هم ما میدانیم که هدف، فراتر از تحلیل تاریخ اسلام است؛ بحث درباره سیاست کنونی کشورمان در عرصه تعاملات بینالمللی است و بنابراین، اگر تا ابد هم بحث کنند، در ابد و یک روز، باز هم در خانه اول خواهند بود. نکته کلیدی این است که یکی میگوید امام حسن(ع) به نظر اکثریت عمل کرد و صلح را پذیرفت و دیگری صلح آن حضرت را نه تابعی از نظر جمع، که اجبار ناشی از خیانت خواص میشمارد. کدامشان راست میگوید امری دیگری است ولی اگر موضوع بحث، ایران امروز ماست، باید گفت که چرا به جای خوانش نیتهای مردم عصر امام حسن(ع) که بدانیم صلح میخواستند یا خیر، از مردم خودمان نمیپرسیم که نظرتان درباره سیاست خارجی کشورتان در حال حاضر چیست؟ مگر نه این که نظام حاکم بر ایران، جمهوری اسلامی است و جمهور، مگر معنایی جز مردم دارد؟ مگر نه این است که این مردم ایران هستند که به عنوان «مالکان» سرزمین خویش، خود باید سرنوشتشان را تعیین کنند و درباره مسائل حیاتیشان، تصمیم بگیرند؟
خب! در کنار پرداختن به مباحث تاریخی و تلاش برای این که بدانیم مردمانی در صدها سال پیش چه میخواستند، از مردم حال حاضر بخواهیم که بگویند چه میخواهند؟ جنگ؟ صلح؟ مدارا؟ تقابل؟ تعامل؟ در سرزمینی که مردمانش انقلاب کردهاند تا به تعبیر بنیانگذار نظامشان، «میزان، رأی مردم» باشد، چه کاری سادهتر و کاربردیتر و عقلانیتر و حتی دینیتر از رجوع به آرای مردم؟ قرار نیست که درباره اصول و فروع دین رأیگیری شود و انتقاد شود که نمیتوان احکام خدا را به رأی گذاشت. سخن بر سر کسب نظر مردم درباره سیاست خارجی کشور است و نحوه تعامل ملت ایران با ملتهای دیگر همعصرشان. قرار هم نیست الزاماً همهپرسی صورت گیرد؛ با یک نظرسنجی علمی و بیطرفانه هم میتوان واقعیت امر را فهمید و براساس آن عمل کرد. به عنوان یک ایرانی نظر خودم را میگویم و براساس آنچه از جامعهام دریافتهام، فکر میکنم اکثریت نیز بر این باور هستند که مردم ایران امروز، خواهان تعامل، صلح و همکاری با انسانهای دیگر این کره خاکی هستند. البته که نه به هر بهایی و صد البته که بر اساس سربلندی مبتنی بر تاریخ و تمدن و ریشههای هویتیشان. میتوان از خود مردم پرسید، بیهیچ مجادلهای.
خود را از توهمات کیهانی نجات دهید
جریان اصولگرا اگر میخواهد نسبت ادعاییاش با اسلام را حفظ کند، باید به منابع اصلی دین بازگشت کند و خود را از دست قرائتهای دینی بیپایه یک روزنامه برهاند.
عصر ایران- در روزهای اخیر، حسن روحانی جملهای گفت که متعاقب آن آماج حملاتی قرار گرفت که آغازگرش کیهان بود.
روحانی گفته بود امام حسن(ع) صلح کرد چون اکثریت خواهان صلح بودند. این جمله بر جریان سیاسی کیهان بسیار گران آمد و این روزنامه در تیتر یک خود، روحانی را متهم به تحریف تاریخ کرد و سپس اصولگرایان این خط را ادامه دادند و حتی کاریکاتور کشیدند که در آن، فردی با لباس بنفش (رنگ انتخاباتی روحانی) تیری به سمت تابوت امام حسن(ع) شلیک میکند که از کلمه «تحریف» درست شده است. حتی برخی اذناب این جریان به مراجع تاختند که چرا در برابر روحانی موضع نگرفتند؟!
قصد قضاوت بین دو نگاه روحانی و کیهان نداریم و تنها میخواهیم سندی بیاوریم تا معلوم شود تحریفگر و مغرض کیست؟ اما مهمتر این است که جریان اصولگرا که داعیه دینداری دارد، به جای آن که مفاهیم و تعالیم دین را از منابع اصلی بگیرد و بدان استناد کند، به چنان افول و سقوطی دچار شده که حتی دین خود را هم از استنباطات شخصی مندرج در کیهان میگیرد و براساس نوشتههای این روزنامه، قضاوت میکند و سیاستورزی میکند و موضع میگیرد و عمل میکند. البته اسلام با این روند مخرب، از بین نخواهد رفت که «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» اما جریان اصولگرا اگر میخواهد نسبت ادعاییاش با اسلام را حفظ کند، باید به منابع اصلی دین بازگشت کند و خود را از دست قرائتهای دینی بیپایه یک روزنامه برهاند. اما در فقره صلح امام حسن(ع) آیا صلحخواهی اکثر مردم، علت یا دستکم یکی از علل صحیح ایشان بود یاخیر؟ کیهان میگوید خیر و روحانی تحریف تاریخ کرده است. حال به صفحه 221 «الأخبار الطِّوال» مراجعه میکنیم، جایی که حجربن عدی به امام حسن(ع) اعتراض میکند؛ چرا صلح کردی؟ و این سوال بر آن حضرت گران آمد و فرمود:
«إنّی رأیتُ هوی عُظْمِ النّاسِ فی الصُّلح، وکرِهوا الحربَ، فلم أُحِبَّ أنْ أَحمِلَهم علی ما یکرَهونَ، فصالحتُ بُقْیاً علی شیعتنا خاصّةً من القتلِ، دفعَ هذه الحروب إلی یومٍ مّا، فإن اللهَ کلّ یومٍ هو فی شأنٍ».
یعنی: «تمایل اکثر مردم را در صلح دیدم و اینکه از جنگ گریزانند، من نخواستم آنان را به چیزی وادار کنم از آن چیزی که از آن دوری میکنند و روی برگردانند و آن جنگ و خونریزی بود، لذا صلح کردم برای ابقاء و حفظ پیروان و شیعیان راستین، من چنین نتیجهگیری نمودم که جنگ را موکول به زمان دیگری کنم، پس جنگ را به روز دیگری واگذار کردم. تکلیف انسان براساس اوامر الهی هر روز به گونهای است که باید آن را مناسب انجام دهد.»
واقعاً چه کسی تاریخ را تحریف کرده و خود را به دروغ و تقلب، ملاک دین میداند؟ آیا زمان آن نرسیده است که اصولگرایان به خود آیند و دین و دنیای خود را از مدار توهمات کیهانی نجات دهند؟!