اسماعیل زمانی: به جرات میتوان مرحوم ابوالقاسم سرحدیزاده را از وفادارترین انقلابیون دوران نهضت به نگاه خالص و آرمانی آن زمان دانست. این موضوع به کرات در رفتارها، منش و کنش او طی چهار دهه پس از انقلاب نمود پیدا کرده. برجستگی این نوع رفتار آنجاست که موقعیت سیاسی و اجتماعی او در جایگاههای مختلف، از وزارت و نمایندگی مجلس گرفته تا سکوت و حاشیهنشینی سالیان اخیر هیچ تغییر و تفاوت فاحشی نداشت. نگارنده از سال 55 در بند الف زندان اوین با مرحوم سرحدیزاده آشنا شده و این ارتباط تاکنون به صورت مستمر باقیمانده بود. منش و رفتار بسیاری از مبارزان سیاسی زمان شاه و خصوصا انقلابیون مذهبی شباهت نزدیکی با سبک رفتاری این چهره فقید داشت. برجستگی و تمایز او اما در دورههای مختلف پس از انقلاب مشخص شد. یعنی جایی که انقلابیون سابق در جایگاه مقامات حکومت بعدی و نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند. این تغییر جایگاه مشخصا برای افراد زیادی به مرور سالها منجر به تغییر سبک رفتاری و منش اجتماعی آنها شد. حتی بودند افرادی که فراتر از رفتارهایشان، تغییرات اساسی را در باورها و نوع نگاهی که به مقولات اجتماعی و سیاسی داشتند، بروز دادند.
مرحوم سرحدیزاده اما به گواه اطرافیان و البته کارنامهای که از خود باقی گذاشت، چه از نظر باور و چه منش رفتاری بیشترین شباهت را با همان جوان انقلابی زمان حکومت طاغوت که 14 سال از عمر خود را در زندان گذرانده بود، حفظ کرد. در راس همه این باورها و منشها میتوان به دغدغه مستمر او برای طبقات فرودست اجتماعی و فراگیر کردن عدالت واقعی در جامعه اشاره کرد. موضوعاتی که امروز در فضای سیاسی کشور ما شعارهای متعددی درباره آن توسط افراد مختلف داده میشود اما جای خالی باور واقعی به آن همچنان به چشم میآید. سرحدیزاده کسی بود که از همان دهه 40 تا امروز که رخت از این جهان برکشید، باوری عمیق و استوار بر این موضوعات داشت. هرچند رنج بیماری استمرار حضور او در دنیای سیاست و تلاش برای پیاده کردن آرمان عدالت را سخت کرده بود اما مانع بزرگتر برای او در نزدیک به دو دهه پایانی عمر، سرخوردگی از وجود برخی مسائل در کشور بود. او در این سالها یکی از اعضای ثابت و منظم حاضر در جلساتی چون جلسه دورهای دیدار زندانیان زمان طاغوت بود و در همین جلسات گاه آشکار و گاه در لفافه زبان به سخن میگشود که علاوه بر رنج بیماری، گلایههایش نیز عاملی مهم برای کنارهگیری از سیاست است.
امروز فقدان او شاید به عنوان سیاستمداری در حاشیه نشسته چندان به چشم برخی پررنگ نیاید اما تلخی داستان در همین است که چرا باید یکی از وفادارترین افراد به آرمانهای ابتدایی انقلاب برای سالیانی نه چندان کوتاه، کمتر دیده شود و کمتر مورد رجوع واقع گردد. در یک کلام سرحدیزاده را میتوان از معدود چهرههایی دانست که همچنان بعد از 4 دهه حامل همان شعارها، آرمانها و منشهای انقلابی و عدالتخواهانه بودند و حضورش در این سالها غنیمتی بود که از آن بهره گرفته نشد.