عصرایران؛ مهرداد خدیر- مناظره تلویزیونی (شنبه هفتم آبان 1401 خورشیدی) را میتوان متفاوتترین برنامه شیوه شبکه 4 در 40روز گذشته -پس از شروع اعتراضات– دانست؛ حتی به نسبت شبی که احمد زیدآبادی روبهروی محمد صادق کوشکی نشست. اولی برای اولینبار در قاب تلویزیون دیده میشد و دومی در این 40 روز حضوری و تلفنی و تنها یا مناظرهای در شبکههای مختلف در تردد است.
مناظره میان این دو برگزار شد: محمد قوچانی روزنامهنگار سرشناس اصلاحطلب که در حال حاضر مدیر و سردبیر مجله «آگاهینو» است با قاسم روانبخش روحانی اصولگرا و از اعضای ارشد جبهه پایداری که بیشتر به عنوان یکی از مریدان تئوریسین فقید جبهه پایداری-مصباح یزدی- شهرت دارد و خود را به سبب همکاری با نشریه «پرتو» به عنوان روزنامهنگار معرفی میکرد. مهمترین تفاوت قوچانی با زیدآبادی جدای صراحت و استدلالات بیشتر در این بود که زیدآبادی با تقسیم جریانات سیاسی به سه گانه اصولگرا، اصلاحطلب و برانداز از خود به مثابه نماد یا نماینده «نیروی چهارم» یاد میکرد ولی قوچانی از دفاع تمامقد از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان فرونکاست و تبری نجست. البته نه از تمام عملکرد یاران خاتمی و روحانی چرا که قصورها و تقصیرها را قابل انکار ندانست ولی از اصلاحطلبی و اعتدالگرایی تنزهطلبی نکرد حال آن که زیدآبادی بیشتر به دنبال ترویج ایده «نیروی چهارم» بود که در یادداشتهای خود با عنوان «جنبش خشونت پرهیز» هم معرفی کرده است. قوچانی اما از «نیروی سوم» هم نگفت تا فراتر از دوگانه اصلاحطلب– اصولگرا به دنبال جریانی دیگر باشد و نه طبعا از نیروی چهارم زیدآبادی. بلکه به عکس به حاکمیت یادآور شد وضعیت فعلی محصول دو انتخابات غیررقابتی مجلس در سال 98 و ریاست جمهوری در 1400 است و اگر صدایی از مجلس برنمیخیزد و معترضان به جای دولت، کلیت حکومت را مخاطب و گاه آماج اهانت قرار دادهاند به خاطر عملکرد شورای نگهبان است که مجال رقابت و به طبع آن انگیزه مشارکت نصف مردم را در انتخابات سلب کرد. طرف مقابل –حجتالاسلام روانبخش- اما به عکس و در نقطه مقابل در تمام برنامه به دنبال اثبات این گزاره بود که اعتراضات کنونی ریشه در خشونتهایی دارد که اصلاحطلبان تئوریزه کردند. اصطلاح «تئوریزه کردن خشونت» را البته اصلاحطلبان در دوره خاتمی علیه محمدتقی مصباح یزدی به کار میبردند و محمد قوچانی هم نه تنها انکار نکرد که یادآور شد مصباح در سخنرانیهای پیش از خطبهها از «ارهاب» و «خشونت قانونی» میگفت و به ترور سعید حجاریان پس از آن سخنرانیها هم اشاره کرد و برای آن که بار حقوقی نداشته باشد یادآور شد قصد ادعای ارتباط مستقیم میان این دو بحث نظری و اقدام عملی را ندارد. دانشآموخته مکتب مصباحیزدی اما از اصلاحطلبان فراتر رفت و به نکوهش مهندس بازرگان پرداخت که چرا در سال 1360 از مجاهدین خلق به عنوان فرزندان خود یاد کرده و قوچانی پاسخ داد: حزباللهیها و مکتبیها را همچنین خطاب کرد تا از شدت درگیری بکاهد زیرا هر دو گروه دانشجویان او و در حکم فرزندان او بودهاند و از روانبخش پرسید اگر بازرگان پدر معنوی مجاهدین خلق بوده چرا رهبری در سال 73 آن پیام را درباره ایشان صادر کردند و وقتی من در یک برنامه تلویزیونی غیرزنده ستایشها را نقل کردم و سانسور کردند، از دفتر رهبری تماس گرفتند و این حذف را تأیید نکردند. مدیر و سردبیر «آگاهی نو» همچنین به طعنه از نویسنده «پرتو» پرسید: چرا ترورهای فداییان اسلام و نواب صفوی را از قلم انداختید؟
در این یادداشت نمیخواهم گزارش مناظره را نقل کنم که چارچوبی دیگر میطلبد و در دسترس است. غرض بیان 10 نکته تحلیلی است:
1. آقای روانبخش همچنان مطالب سال 78 را نقل میکرد. روزگاری که محمد قوچانی نصف سن امروز خود را داشته است. بیننده به وضوح احساس میکرد او تا چه حد رشد کرده و بهرغم آنکه بارها نشریات پرتیراژی که سردبیری میکرده به محاق توقیف افتادهاند عاری از خشم و کینه و به نظام و اسلام وفادار است و طرف مقابل چگونه سینه را از خشم و کینه انباشته و از فضای 23سال قبل خارج نمیشود آن هم درحالی که بخش قابل توجهی از جوانان معترض کف خیابان زیر 23سال سن دارند و پس از آن به دنیا آمدهاند و خاطرهای از آن عصر ندارند. نگاه یکی به گذشته بود با توجیه «تبارشناسی» و دیگری پایی در حال داشت با نگاه به آینده.
2. قوچانی به عنوان یک روزنامهنگار حرفهای و چه بسا سیاستمدار حرفهای تصریح میکرد سخنگوی معترضان نیست و چرا که بسیاری از آنها نه مطالب او را میخوانند و نه او را میشناسند اما روانبخش به گونهای سخن میگفت که انگار نماینده انحصاری گفتمان انقلاب و نظام است و حتی مدام از امام خمینی(ره) هم نام میبرد. هرچند در این فقره جا داشت که محمد قوچانی به او یادآوری کند امام خمینی طی 10 سال رهبری جمهوری اسلامی هیچ حکمی به مصباح یزدی نداد و در تمام صحیفه نور تنها دوبار نام مصباح آمده که یکبار آن در دیدار اعضای شورای مرکزی نهضت سوادآموزی است. روانبخش اصرار داشت تنها جریان خالص انقلابی را جریان مصباح معرفی کند و همین سبب شد محمد قوچانی به صراحت از او نام ببرد و مجری هم تذکر نداد که ایشان درگذشته و درباره فرد متوفا که امکان دفاع ندارد سخن نگویید. احتمالا به سه دلیل: نخست اینکه روانبخش از بازرگان و آیتا… منتظری میگفت و آن دو نیز درگذشتهاند. دوم این که اگر قرار بر این باشد که از چهرههای فقید سخن نگفته باشد تاریخ و نقد و پژوهش را باید تعطیل کرد و البته دلیل سوم که نماینده افکار او در برنامه حاضر بود.
3. آقای روانبخش که کتاب «جریانشناسی اسلام التقاطی» را نوشته مدام به نوشتههای قبلی خود استناد میکرد اما محمد قوچانی اگرچه مجموعه مقالات خود را به صورت کتاب و در چند مجلد منتشر کرده آنها را با خود نیاورده بود و بیشتر به حافظه رجوع میکرد و پیدا بود چشم به دوره تازه دارد.
از بخشهای شگفتآور سخنان عضو جبهه پایداری سرزنش آیتا… منتظری به خاطر سفارش حمایت سیاسی یا مالی از رهبران مجاهدین محکوم به اعدام در رژیم شاه به امام خمینی بود. شاید اگر قدری ادامه مییافت شاید اصل مبارزه زیرسؤال میرفت.
4. جان کلام روانبخش این بود که اصلاحطلبان تروریستاند. چرا؟ چون بازرگان به مجاهدین گفته فرزندان من. یا چون سیدمهدی هاشمی از نزدیکان آیتا… منتظری بوده یا جالبتر از همه همین تازگیها چون سیدمحمد خاتمی وقتی مهسا امینی در کما بوده پیام فرستاده و گفته تا مغز استخوان من سوخته و همین سبب اعتراضات بعدی شده است.
در اینجا قوچانی پرسید رهبری هم گفتند دل من سوخت. آیا دل شما نسوخت؟ شما آیا دختر ندارید؟ روانبخش اما اصرار داشت که باتوجه به گزارش پزشکی قانونی مرگ مهسا غیرطبیعی نبوده است و ارتباط موضوع با بازداشت و مرگ در مقر پلیس امنیت و انتقال دیرهنگام به بیمارستان کسری پس از سکته مغزی که میتوانسته ناشی از شوک شدید و ترس (مانند لحظه سقوط از هواپیما) را رد میکرد.
5. وقتی قوچانی گفت در سه کشور موضوع مقاومت و فعالیت حاج قاسم سلیمانی حجاب اجباری نیست کما اینکه در عراق سه وزیر زن انتخاب شدهاند که یکی مسیحی و بیحجاب است، در سوریه همسر بشار اسد هم حجاب ندارد و در لبنان اعضای ارشد حزبا… در یک برنامه موسیقی خواننده زن- شرکت کردهاند اما در ایران حجاب را که من هم به آن باور دارم اجباری کردهاید، روانبخش به طعنه گفت شما هم 6 دولت (سازندگی، اصلاحات و اعتدال) را در اختیار داشتید. چرا در این 6 دولت وزیر زن نداشتید؟ درحالی که احمدینژادی که حالا دیگر او را قبول ندارم وزیر زن انتخاب کرد. پاسخ قوچانی غافلگیرکننده بود وقتی گفت: چون رییسان سه دولت (هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی) -که خود روحانی بودند- در برابر نظر مراجع، نجابت به خرج دادند ولی احمدینژاد میخواست آنان و نظام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و جای دیگر هم به صراحت گفت: احمدینژاد کلاه گذاشت بر سر روحانیت. (کلاه گذاشتن را مجری (بیگدلی) تذکر داد و لفظ مناسبی ندانست اما درباره «نجابت» موضع نگرفت).
6. درخشانترین جمله قوچانی از نگاه نویسنده این سطور که چون او 25 سال است در رسانههای داخلی فعال است و دورههایی با او همکاری داشته اما این سخن بود: «وقتی یک شبه 18 روزنامه و نشریه را بستند باید به فکر امروزی بودید که تلویزیون ایران اینترنشنال مخاطب دارد».
7. قاسم روانبخش همچنان بریدههایی از مطبوعات را میخواند و انگار نمیداند روزنامههای چاپی و کاغذی از رونق افتادهاند و دکههای مطبوعات به فروش تنقلات و دخانیات بیشتر مشغولاند تا نشریات و مثل سالها قبل مدام از نویسندگان اصلاحطلب نقل قولهایی میکرد تا شاید به برخوردهای قضایی و امنیتی بینجامد و انگار هنوز متوجه نشده سیاست کلان نظام این نیست و همین برنامه شیوه تلاشی است تا مرجعیت رسانهای به داخل بازگردد.
8. هرقدر زیدآبادی از جدل مستقیم با کوشکی میپرهیخت قوچانی اما ابایی نداشت تا گاه کلام روانبخش را ببُرد و وقتی او در مذمت برجام سخن میگفت پرسید: خوب! چرا خارج نمیشوید؟ عضو پایداری هم پاسخ داد: برای این که نگویید اگر خارج نمیشدیم چنین و چنان میشد.
9. هرقدر در ذهن مخاطب سخنان روانبخش تکرار اتهامات گذشته با ادبیات ملالآور بود و نشان میداد پس از حذف کامل اصلاحطلبان از حاکمیت هم دستبردار نیستند نگاه قوچانی معطوف به آینده بود و پیشنهادهایی هم مطرح کرد و از جمله از لزوم اصلاح قانون اساسی گفت با استناد به سخنی از آیتا… خامنهای در مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 که «سی سال بعد نیاز خواهد بود.» در این فقره البته به نظر میرسد دیدگاه شخصی او باشد چون اصلاحطلبان دیگر و از جمله چهره شاخص زندانی –مصطفی تاجزاده- پیشتر ابراز نگرانی کرده بودند با ساختار کنونی اگر بخواهند دست به قانون اساسی بزنند در راستای محدود و متمرکز کردن آن خواهد بود نه دموکراتیک شدن.
10. این جمله که اکنون به «تصمیم» بیشتر نیاز داریم تا «حرف» هم از نقاط قابل توجه بود و البته این هم جالب بود که سخنان هیچیک از دو طرف معطوف به ابراهیم رییسی نبود و اگرچه قوچانی وضعیت کنونی را ناشی از روندی دانست که به انتخابات 1400 منتهی شد و از دل آن دولتی برآمد که گمان میکردند بدون برجام میتوانند سیاست خارجی را سامان دهند و بیاتکا به طبقه متوسط و خواستها و مطالبات آنان رضایت عمومی را جلب کنند و بطلان هر دو به وضوح به اثبات رسیده است.
در مناظره دو ساعته شنبه شب اسامی متعددی از شخصیتهای مرده و زنده یا جوانان در این روزها از دست رفته ذکر شد: مهندس بازرگان، آیتا… منتظری، محمود دعایی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مصباح یزدی، حسن روحانی، محمود احمدینژاد، مصطفی تاجزاده و در عین حال از مهسا امینی، الهه محمدی (خبرنگار زندانی هممیهن)، نیلوفر حامدی (خبرنگار زندانی شرق) و باز ابراهیم رییسی، سعید حجاریان، بشار اسد، سیدحسن نصرا…، حاج قاسم سلیمانی، الیاس حضرتی (مدیر روزنامه اعتماد) و محمدجواد حقشناس و حتی محمد حنیفنژاد و مسعود رجوی. منِ مخاطب اما به یاد دو نام دیگر هم افتادم. یکی سعید مرتضوی که رسانههای اصلاحطلب را از نفس میانداخت و قوچانی و زیدآبادی را به زندان انداخت و حالا او دیگر نه قضاوت میکند نه به تلویزیون دعوت میشود ولی قوچانی و زیدآبادی همچنان مینویسند و به قاب رسانه رسمی هم دعوت میشوند ولو برای گذر از این وضعیت باشد و پس از این دوباره همان سیاست را اتخاذ کنند و آرزو کردم کاش یک شب هم سعید مرتضوی و شمسالواعظین را دعوت کنند تا از او بپرسد حالا راضی هستی از این که بزرگترین دغدغه انتقال مرجعیت رسانهای از داخل به خارج شده یا میخواهی حکم توقیف تلویزیون ایران اینترنشنال را هم صادر کنی؟
نام دیگر مهدی کروبی بود که ذکر نشد. اما میتوان حدس زد اگر پیرمرد 86 ساله شامگاه شنبه هفتم آبان بیدار بوده و برنامه را دیده باشد از این که سردبیر روزنامه حزب او و از مشاوران انتخاباتی از جوانی گذر کرده و به سیاستمداری پخته بدل شده و راهکار ارایه میدهد احساس خرسندی میکرده هرچند قوچانی خود تصریح کرد خواست و گرایش معترضان تفاوت کرده است و ابراز شگفتی کرد که چرا آنان را دعوت کردهاند و یک «دختر کمحجاب و یک پلیس» نه یا «یکی از معترضان کف خیابان با یکی از مدافعان شیوه مقابله» نه و به جای آنان از او و روحانی طرف مقابل دعوت شده است؟