آگهی فروش املاک تملیکی یا مازاد یک بانک خصوصی که در آن زمین 20 هزار مترمربعی به قیمت 500 میلیارد تومان هم دیده میشود یادآور آغاز انقلاب است که از ملی شدن و واگذاری یا غیرقابل معامله یا از آنِ خدا بودن زمین گفته میشد…
عصرایران؛ مهرداد خدیر- یک روزنامهنگار قدیمی و حرفهای در خاطرات خود نوشته است به خبرنگاران جوان میگفته گاه سوژه را باید از آگهیهای روزنامهها بیابید و همواره نباید دنبال خبرها باشید. یعنی آنچه را ببینید که برای دیگران شاید جذاب و مهم نباشد. چرا که آگهیها هم حاوی موضوعات مختلفاند. درستی این سخن هم با تورق روزنامههای قدیمی روشن میشود تا مثلا بدانیم قیمت یک تور اروپا چقدر بوده و با حقوق ماهانه یک کارمند مقایسه شود یا قیمت گوشت و مرغ را در قیاس با حداقل دستمزد بسنجیم. در روزنامههای کنونی البته آگهی به شکل قدیم نمیبینیم و به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتقل شده اما همچنان مزایدههای رسمی در روزنامهها به چاپ میرسد. از اینرو در آگهی مزایده یکی از بانکهای خصوصی که به تازگی انتشار یافته درنگ میکنم.
داستان مربوط به فروش «تعدادی از املاک تملیکی و مازاد ملکی» است. منظور از تملیکی املاکی است که بانک به خاطر وثیقه ضبط کرده یا جای طلب برداشته اما مازاد آنهایی است که خود بانک خریده و حالا با اصطلاح امروز میخواهد مولدسازی کند! تملیکی قابل درک است. شخص وام و تسهیلاتی گرفته و از عهده پرداخت نیامده و بانک لابد پس از اخطارها و مراحل مختلف اجازه تملک یافته است. مازاد اما یعنی بانک خریده است.
منتها باید پرسید: ملک مسکونی به چه درد بانک میخورده که خریده اگر تملیک نکرده یا جای طلب برنداشته؟ و آیا یکی از دلایل رشد انفجاری قیمت ملک همین تقاضاهای بانکها نیست که با پولهای هنگفت در ملک سرمایهگذاری کردند؟ تصور کنید شما کالایی دارید که 100 هزار تومان میارزد. اگر کسی مشتری آن با 120 هزارتومان باشد از فروش و کسب سود 20 درصدی استقبال میکنید. حالا تصور کنید فرد متمکن و مجموعهداری پیدا شده که پول زیاد دارد و حاضر است 500 هزار تومان بخرد. تقاضای او به قیمت کالای شما دامن میزند.
اگر بانکها با پول مردم سراغ املاک بروند به قیمت ملک دامن میزنند و از اینرو همانگونه که بنگاهداری بانکها توجیه ندارد ملکداری بانکها هم موجه نیست. اینجور آگهیها برای مخاطبان خاص و معدود آنها البته عادی است ولی آنچه انگیزه نوشتن این سطور شده دو نکته است. یکی قیمت آپارتمانهاست. در تهران قیمت پایه یک آپارتمان 246 مترمربعی در منطقه مرغوب البته 332 میلیارد ریال گذاشته شده یعنی 33 میلیارد و 200 میلیون تومان. با قیمتهای نجومی امروز دیگر عجیب نیست اگرچه کمی بیش از متری 100 میلیون تومان باشد این هنوز قیمت پایه است و شاید در مزایده یکی 40 میلیارد پیشنهاد بدهد و برنده شود و این که نوشته شده آپارتمان در اختیار غیر است یعنی احتمالا دارند در آن زندگی میکنند و طرف ملک را برای وام خود یا دیگری گرو گذاشته و حالا بانک سراغ آن آمده است.
قبلترها خریداران زیادی برای اینگونه واگذاریها پیدا نمیشد چون اصطلاحا میگفتند چشم طرف دنبال آن است و حالا این توجیه وجود دارد که چه بسا وامگیرنده با پول خود ملک دیگری خریده که رشد بسیار بیشتری داشته و به عمد بدهی خود را نمیپردازد. روزگاری اگر قیمت یک مترمربع آپارتمان در حوالی میدان ونک 5 هزار تومان بود حقوق ماهانه یک کارمند نیز همین مقدار بود. یعنی یکماه حقوق و معادل یک مترمربع آپارتمان که نسبت معقولی بود ولی حالا این نسبت به هم خورده و سرمایه و نقدینگی است که قیمت تعیین میکند کما اینکه شخص در مغازه 20 میلیاردی نشسته درحالی که در ماه شاید 30 میلیون تومان هم کاسبی نداشته باشد.
بلایی که نقدینگی و خلق پول سر اقتصاد ما میآورد با همین عددها و قطار صفرها روشن میشود. بخش قابل توجه آگهی مزایده چند روز قبل اما فروش زمین است. قیمت پایه یک زمین 20 هزار مترمربعی در گلشهر کرج، این عدد اعلام شده است: 5.070.000.000.000 ریال. یک صفر آن را برمیداریم میشود 507 میلیارد تومان. کاری به قیمت و تعداد صفرها ندارم. زمین به ازای هر مترمربع 25 میلیون و 350 هزار تومان قیمت خورده و چون دارای پروانه ساخت است قطعا باتوجهبه قابلیت ساخت برای خریدار ارزش دارد.
اینکه تا 15 سال پیش آپارتمان ساخته شده در این منطقه متری یک میلیون تومان بود هم مدنظر نیست. بلکه چون سالگرد پیروزی انقلاب است به یاد تیترهای روزنامهها میافتم که «زمین از آن خداست» یعنی قابل معامله نیست. روی زمین باید کار شود و بعد معامله کنند و به خاطر همین زمینداران همین منطقه گاه به سبزیکاری یا گلکاری روی میآوردند تا هیأتهای هفت نفره واگذاری زمین سراغ آنها نیایند. مهمتر اینکه شورای انقلاب مصوبهای گذراند که در زمینهای بالای هزار مترمربع غیرکشاورزی تنها هزار متر در مالکیت مالک میماند و بقیه به دولت تعلق دارد. این که یک بانک خصوصی، 20 هزار مترمربع زمین را در کرج به قیمت بالای 500 میلیارد تومان به مزایده میگذارد غیرقانونی نیست و تخلفی هم در آن مشهود نیست. یا تملیک کرده یا خریده بوده تا گرانتر بفروشد.
هرچند اگر مورد اخیر باشد به تقاضای کاذب و گرانی دامنزده اما برای نویسنده یادآور وعدهها یا ادعاهایی است که زمین را از آن خدا و غیرقابل واگذاری میدانستند و مدتی هم روال اینگونه بود که شخص امکان انتقال خود زمین را نداشت و آلونکی صوری در آن میساختند و بعد معامله میشد و هنوز هم در بخشهایی از شمال روال این است. در سالهایی شخص درحالی ساخت و ساز میکرد که هنوز زمین را نخریده بود و اگر مالک در نهایت دبه درمیآورد و حاضر به انتقال سند نمیشد خریدار و سازنده گرفتار میشد چون بعضا برای آمدن به دفترخانه حقالقدم میخواستند و چه پروندهها که در اینباره در دستگاه قضایی تشکیل شد.
حالا به اصل مطلب میرسم: قرار نبود بانک خصوصی داشته باشیم اما داریم. گفته میشد زمین از آن خداوند است یا متعلق به کسی است که کاری روی آن انجام داده باشد و حالا صریح و روشن از فروش «زمین» سخن به میان میآید. بعدتر قدری تخفیف دادند و گفتند هزارمتر مال شما بقیه از آن دولت. اکنون اما با آگهی مزایده زمین 20 هزار مترمربعی به قیمت پایه 507 میلیارد تومان روبهروییم که اگرچه چشمان ما را گرد میکند شاید کسی که این نوشته را بخواند بگوید: چه میگویید؟ مناسب است. این نوشته اما برای چرتکه انداختن و اعلام مناسب بودن یا بالا رفتن قیمت ملک نیست. برای این است که به یاد آوریم از تیتر «قیمت زمین صفر میشود» یا «زمین مال خداست» یا «از آن خداست» رسیدیم به آگهی مزایده زمین با قطاری از صفرها که از مجموع تورم 44 سال در سبد تورمی به مراتب بیشتر است.
اگر آنها شعار بود و خیال خام و باید به دنیای واقعیت پا میگذاشتیم بسیار خوب چرا برخی شعارهای دیگر که با این زمانه نامتناسب است ادامه دارد؟ اگر آرمانی بود که همچنان باید پیگیری شود بفرمایید این گوی و این میدان. چرا دولت و مجلس انقلابی به جای تحمل مرارتها و طعنههای ساخت مسکن به همه زمین رایگان نمیدهند؟ مادام که داستان زمین در ایران حل نشود و بتوان با تغییر کاربری به سود کلان دست یافت یا به اتکای آن وام کلان گرفت یا شرکتها با اتکا به زمین و املاک دارایی خود را بیش از واقعیت تصور و زیانهای انباشته را جبران کنند، آش همین است و کاسه نیز و دولت نهایتا میتواند صدقه دهد. اشتباه نشود.
نویسنده با نگاه خام اوایل انقلاب مطلقا موافق نیست و کوس شعارهای مارکسیستی هم به زمین افتاده اما نمیشود که از هر مکتب اقتصادی بخشهای منفی آن را برداریم. چون اگر برگرفته از سرمایهداری است چرا دولت همچنان همهجا حضور دارد و اگر دست دولت باشد خوب است هدف این بوده که صرف خدمات کند نه آن که به اسم مولدسازی وارد این بازی شود و اگر روزی هر کاستی را با پول نفت میپوشاندند حالا با زمین فروشی همان کار را انجام دهند. عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در دولت روحانی که سالها قبل از آن رییس بنیاد مسکن بوده در مصاحبهای گفته بود امامخمینی(ره) معتقد بودند قیمت زمین باید صفر شود. آیتا… منتظری نیز در روزگاری که امام در آرای فقهی به او ارجاع میداد در شرح روایتی آورده بود: «احیاکننده، مالک حیثیت احیایی زمین میگردد و آنچه احیا کرده ملک طِلق او نمیشود زیرا او مالک دستاوردها و نتیجه فعالیت و کوشش خود و نیرویی است که در آن صرف کرده است. لذا اگرچه ظاهرا زمین متعلق حق وی گردیده ولی این تعلق تبعی است و اصالت ندارد پس مالک رقبه زمین نیست جز به تبع آثار. بدین جهت قابل بیع و انتقال است. ولی این بیع و انتقال به متعلق حق وی تعلق گرفته که همان آثار به وجود آمده در زمین است گرچه ظاهرا به خود زمین تعلق یافته باشد.» (کمپانی، تعلیقه بر مکاسب، جلد اول، صفحه 382).
نویسنده این سطور اطلاعات جامع فقهی ندارد تا از این زاویه بررسد. بلکه غرض بیان این گزاره است که نواصولگرایان به دموکراسی و حجاب و انتخابات که میرسند میگویند اینها غربی است و ما براساس نظام دینی و فقهی عمل میکنیم ولی در بحث زمین صریح و روشن وقتی خود زمین و متعلقات آن به مزایده گذاشته میشود آب هم از آب تکان نمیخورد و کسی یاد وعدهها و آرای فقهی در صدر انقلاب نمیافتد. با این نگاه است که از آگهی مزایده زمین در روزنامه و از جانب بنگاه رسمی به یاد نوع نگاه به زمین و ادعا درباره آن در سالهای اولیه میافتیم و بد نیست این هم مقایسه شود وگرنه معلوم است که سودی که این بانکها میدهند کمتر از نرخ تورم است و از جایی باید تأمین شود و خرید و فروش یا تملیک زمین یکی از آنهاست.