زبان دراز

ستون زبان دراز هفته نامه آیینه یزد

امان از دست همسایه

پریروز همراه با خاله‌ام بعد از تعقیب و گریز مچش را تو خانه‌ای دو تا کوچه بالاتر گرفتم گفت: مشاوره حضوری و مشاهده صاحب پرونده در محیط واقعی داشتم، خبر مرگم دو روز رفته بودم مسافرت حالا می‌بینم دو نفر در منزلم هستند.

رویای زبان‌دراز و مشکل تبلیغاتی نامزدها

بگذریم از اینکه این استیضاح اگر برای مردم آب و نان و رفاه نمی‌شود ولی شاید و گاه برای مشترک مورد نظر آپارتمان و ماشین و معدن و کارخانه و عضویت خود یا بستگان در هیات‌مدیره فلان شرکت می‌شود...

درباره کلاس درس اخلاق!!

قطعاً اگر قرار شد شل حجابان از جهنمی که شاید عده‌ای از جمله شما هم نقشی در ساختن آن داشتید اخراج شوند به یقین طنزگونه بنویسم جای دیگری نیست بروند مگر این‌که به بهشتی که مجوز اقامتش در جیب شماست بروند.

فرصتی بود که افسوس از دست برفت!!

یا چرا بانک‌ها بر اقساط معوقه دیرکرد می‌بندند ولی به معوقات معلمان با توجه به تورم و گرانی ثانیه به ثانیه دولت دیرکرد نمی‌پردازد؟ اینها هم اگر مطرح می‌شد شاید دکتر با فن «وعده سرخرمن» و گفتن «در این برهه حساس»، «ماست مالیزیشن» می‌کرد و می‌رفت!!

عنصر زمان در حل مشکلات!

اما در عصر آشیخ حسن دیپلمات که خود به دو دوران تقلید از روزگار محمود و غیره... تقسیم می‌شود برای حل مشکلات یکساعت زمان به عقب برمی‌گردد و برای بهتر شدن و افتادن کارها روی فرم یکساعت هم کارمندان زودتر سرکار می‌روند.

اندر سحرخیز شدن بعضی از اداراتچی‌ها

اذان صبح به طرف اداره حرکت کردم وقتی رسیدم آبدارچی بود.به طرف اتاق آقای «میر» رفتم تاریک بودو خنک، احساس چرت دلپذیری کردم خودم راروی مبل کنار راهرو رها کردم چشم که بازکردم دیدم دونفر دیگر ارباب‌رجوع این طرف میز و کارمندان هم آن طرف میز خوابند

اندر به آرامش رسیدن مردم!!

ناصرالدین شاه بعد از این که یک شکم سیر آب دوغ و خیار و غذاهای سفارشی را خورد. آروغی زد و به هیات وزرا گفت: رعایای پدر... ما چه غذاهایی می‌خورند و ما بی‌خبریم! واقعا به آرامش رسیده‌اند، فهمیدم از سرخوشی و سیری است که اعتراض می‌کنند

اوقات فراغت زبان‌دراز این سان بگذشت!!

آن زمان امکانات نبود به جای پیامک و پیام و عکس گذاشتن در دنیای مجازی باید خطر کتک خوردن خانواده‌های خودت و عشقت را می‌پذیرفتی، چهره به چهره خودت را نشان می‌دادی البته همینطوری که نمی‌شود راه‌ها داشت

وقتی نظریه‌ها جواب عکس می‌دهد!!

لذا شهادت می‌دهم گرچه نرخ‌ها بالا رفته و قدرت خرید کم شده است ولی مردم دایم‌الذکر و دایم‌التوسل شده‌اند مثلاً «اوسا رمضان» به محض اینکه جعفر آقای قصاب نرخ گوشت را گفت از تعجب فریاد زد یا خدااااا!

تذکره المقامات شهردار بلدیه دارالعباد

هیس!! اینجا دیوارهایش موش دارد و موش‌هایش گوش! الآن در سایت‌ها عیب بر جوان آذری زبان گذارند که خدای ناکرده بیماری صرع دارد پس کاشف‌الاطبای شورا خبر کردند که بیا شهردار را ببین

دکمه بازگشت به بالا