چرا دولتها حاضر نیستند یارانه دهکهای بالا و حتی برخی صاحب منصبان را بگیرند و به دهکهای پایین بدهند؟ چرا به جای مبارزه با ساختار فقر و ساختار فقرزا با فقیر مبارزه میشود؟چرا با دستفروشی مبارزه میشود؟
از برخورد برخی ماموران شهرداری نیز نگوییم که همچون ضابط قضایی اموال دستفروش محروم را ضبط میکنند! در حالی که ضابط قضایی نیستند و حق قانونی چنین کاری ندارند. بگذارید از همین فقر بگوییم و برسیم به این که دولت آینده چگونه باید باشد. البته هرگز سیاستهای یاد شده را «نولیبرال» نمیخوانیم. چرا که این اصطلاح در ایران امروز تبدیل به یک دشنام شده حال آنکه دنیا پر از نولیبرالهای متکی به نگاه انسانگرایانه به جای نگاه پولگرایانه یا کاپیتالیسم است. فراتر از این، دزدی و فساد هیچ تناسبی با هیچ مکتب سیاسی در دنیا ندارد.
اما از این نکته که بگذریم بیتوجهی به مفهوم استضعاف و مسئله کارگران و محرومان در دولتهای گذشته روندی مستمر بود. در دوره اصلاحات فانتزیگرایی بخش بزرگتر روشنفکران اصلاحطلب و سکولار دردی از محرومان را نه تنها دوا نمیکرد، که حس هم نمیکرد. دوره احمدینژاد هم که شعار عدالت مطرح شد، به پول پاشی آن هم سطحی و بیبرنامه یا با برنامه شتابزده بسنده شد. سطحینگری در این دوره مانع از آن بود که بتوان سراغ ساختار فقرزا رفت. امروز باید بدانیم بسیاری کارهای خیریه که در حد نان شب دادن آن هم برای یک یا چند شب است، در عین ارزشمندی آن هم به شرط حفظ کرامت محرومان، چندان دردی دوا نمیکند. شنیدهایم که میگویند به جای ماهی دادن، به افراد ماهیگیری یاد دهید. این تمثیلی از همان لزوم کار ساختاری و سیاستی نهادینه و سازمانی و در عین حال جامعهمحور است.
بله دولت قرار نیست همه کاره باشد اما دولت هیچکاره و نیمهکاره هم به درد نمیخورد. دولت باید تکلیفش معلوم و زبان و عملش مشخص، روشن و مقتدر و بدور از بینظمی و تناقض شدید باشد. چنین دولتی است که دوباره میتواند رشد کشور، استقلال فنی -استقلال به معنای به تقلیل و حداقل رسانیدن است نه جدایی و تفکیک- عدالت اجتماعی، مبارزه عملی و گسترده با فساد، اجرای اصل 43قانون اساسی و پرهیز از خصولتیسازی و سوءاستفاده از اصل 44، از میان بردن و بهتر بگویم، کم کردن تبعیض و فقر را با اقتدار دنبال کند. در این صورت از سوی اکثریت نیرویی عظیم و ارادهای وصفناپذیر خواهد دید؛ همان ارادهای که روسو میگفت هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت ندارد.
این چنین است که دوباره نزدیکی حداکثری مردم و انقلاب اسلامی را شاهد خواهیم بود و مردم میان آرمانهای اعلامی انقلاب و وضعیت اداره کشور فاصله حاد نمیبینند. دولت در ایران اختیارات زیادی دارد. در بسیاری کشورها وقتی دولت قرار است پولی خرج کند باید مثل یک فرد عادی که به بانک مراجعه میکند وثیقه و ضمانت کافی بگذارد اما در ایران دولت گویی دست در جیب مبارک میکند وقتی از بانک مرکزی برداشت میکند. رانت و کاخنشینی یک شبه بسیاری مدیران نیز سبب تعارض منافع میشود. یک کاخنشین یک شبه هرگز محرومان را درک نمیکند و هرگز نمیتواند سیاستگذاری و قانونگذاری به سود آنها را رقم بزند. در اجرای سیاست هم همین تراستها و انحصارها و اربابان زحمت نکشیده سرمایه هستند که مانع از تحقق خواست اکثریت میشوند. ما دیگر دولت محافظه کار نمیخواهیم. اما دولت بیعقل و احساساتی و رمال هم نمیخواهیم.
ما دولت عاقل و شجاع میخواهیم که جمع مدیریت و انقلاب (مدیریت انقلابی) و جمع عقلانیت و معنویت باشد. دولتی متین و شجاع و صادق که برخاسته از ارزشهای مردم و ایستاده برای آن باشد. دولتی که به جای شعار، عمل کند. وارد حاشیه و سخنهای سبک و چاله میدانی نشود. با مردم همدردی کند. به موقع عذرخواهی کند و یاد انقلابیون صدیق سال 57 را زنده کند. دولتی که با دنیا تعامل کند اما دست گدایی سوی آنها دراز نکند. امروز اگر با دستفروش برخورد غیراخلاقی و حتی غیرقانونی میشود این نشانههای عینی بازگشت همان نگاه غلطی است که خود فقیر را یک معضل و فردی ضد اجتماع تصور میکرد. این همان طاغوت است. «پایگاه خبری تحلیلی الف»