هرگز نخواستهام که جانبازیام عامل تبعیض میان من و دیگر همکارانم باشد
گزیده مطالب شماره 613
به گزارش تابناک یزد، سید حسین پایدار اردکانی دستیار استاندار یزد در حوزه اطلاعرسانی، به مناسبت گرامیداشت هفته دولت به دیدار یکی از کارمندان استانداری که البته از جانبازان پرافتخار استان یزد نیز هستند، رفت. در گفتوگوی اختصاصی پایدار اردکانی با محمد حسین حاجیزاده میخوانیم:
طبقه دوم استانداری یزد، در راهرویی که از کنار دفتر استاندار میگذرد و انتهای آن به دفتر مدیرکل حوزه استاندار ختم میشود، اتاقی است که درب آن سالهاست همیشه و در تمام ساعات اداری به روی مراجعهکنندگان باز است. هیچکس به یاد ندارد که درب اتاق «حاج محمد حسین حاجیزاده» بسته باشد و همه آنهایی که او را میشناسند و دیدهاند، از حسن خلق، بذلهگویی، شوخطبعی و سرزندگی این پرسپولیسی شش آتشه خاطرات زیادی دارند.
هنگام ثبت این گفتوگو، وقتی نوبت به بازگویی بخشی از خاطرات جانبازی او رسید، به شوخی گفت: همان زمان که پس از جانبازی، در بیمارستان بستری بودم، در جواب یکی از عیادتکنندگان که از من پرسید «شما ترکش خوردهاید؟ گفتم: نه خیر! گویا ترکش مرا خورده است!»
آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی کوتاه من با او به مناسبت روز کارمند و هفته دولت است:
– لطفا خود را معرفی کنید و از نحوه جانبازی خود بگویید.
محمد حسین حاجیزاده هستم. متولد اول شهریور ماه 1347. دارای مدرک تحصیلی فوقلیسانس حسابداری که معادل دکترا است. در سن 18 سالگی و در سال 1365 در منطقه شلمچه و حین عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش راکت شلیک شده از هواپیمای جنگی دشمن به خاکریز، از ناحیه دست راست از مچ، دست چپ از آرنج، پای راست از لگن و پای چپ قسمتی از ران، مجروح، قطع عضو و جانباز 70 درصد به بالا شدم.
برادرم –محمد علی حاجیزاده- نیز 2 سال قبل از جانبازی من، در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش پس از 10 سال به وطن بازگشت.
– دوران کارمندی شما چگونه آغاز شد؟
قریب 26 سال قبل، وقتی که تنها یک سال از ازدواجم گذشته بود، به خاطر جانبازی، برای اشتغال، محدودیت داشتم. از طرفی تمام حقوق 6 هزارتومانی که از بنیاد شهید میگرفتم، صرف پرداخت قسط وام خرید خودرو میشد و عملا برای گذران زندگی مشترک با مشکل مواجه شده بودم. در همین حین، استاندار وقت یزد، جناب آقای مهندس سفید که خبر ازدواج مرا در نشریات محلی خوانده بود، برای ثبت ازدواج به منزل ما آمد. وقتی از مشکل بیکاری و نیاز من به داشتن شغل مطلع شد، خواست که از فردای همان روز به استانداری بروم و مشغول به کار شوم و از آن روز تا کنون در استانداری مشغول به کار هستم. پست سازمانی من هم معاون مدیرکل حوزه استاندار است اما مسئولیت فعلی من، مدیریت و پیگیری مکاتبات حوزه استاندار است. خوب است این را هم اشاره کنم که دوران خدمت من در استانداری تا کنون مصادف با خدمت 7 استاندار بوده که به ترتیب آقایان سفید، کلانتری، عاصی، فلاحزاده، میرمحمدی، زمانی قمی و طالبی هستند.
– بهترین خاطره شما از سالهای کارمندی چیست؟
بهترین خاطره من همان روز اول شروع به کار و مواجه پدرانه استاندار وقت با من است و اینکه توانستم با شرایطی که داشتم، شغلی پیدا کنم و خیالم از بابت گذران زندگی مشترک راحت شد. گرچه در آن ایام استانداری هنوز آسانسور نداشت و مجبور بودم برای رسیدن به دفتر استاندار، پلهها را با همین وضعیت جانبازی طی کنم چرا که در همه دوران خدمتم، در حوزه و دفتر استاندار مشغول به کار بودهام.
– و بدترین خاطره؟!
برخی رفتارهای سازمانی در سنوات قبل، که نمیخواهم بیش از این راجع به آن توضیح دهم که به نظرم در حق هر کارمند دیگری هم انجام میشد درست نبود و خدای نکرده این تلقی نشود که چون جانباز هستم توقعی بیش از حد داشتهام.
– به عنوان یک کارمند باسابقه، مهمترین ویژگی و وظیفه یک کارمند در قبال مردم چیست؟
به نظرم مهمترین ویژگی و وظیفه یک کارمند، پاسخگویی مناسب همراه با بردباری، حسن خلق و رعایت وجدان کاری در ارتباط با مردم است و اینکه وظیفه سازمانی خود را به نحو احسن و بدون کوچکترین منتی بر سر مردم، انجام دهد.
– و حرف آخر؟!
هرگز راضی نبوده و نخواستهام که جانبازی من عامل تبعیض میان من و دیگر همکارانم باشد و همیشه به گونهای رفتار کردهام که خدای نکرده چنین برداشتی در ذهن کسی ایجاد نشود چرا که بحث جانبازی و ایثارگری، حسابش از کارمندی و انجام وظیفه برای مردم، جداست و امیدوارم خدای متعال به من توفیق دهد تا این سالهای باقیمانده خدمت در استانداری را در نهایت وظیفه شناسی و خدمت صادقانه به مردم طی کنم.