سیاست را در سازگاری با فقه و نظم امور میخواست و اصالتی برای سیاستورزی به سبک رایج برخی سیاستمداران قدرتمحور قائل نبود و نشانی از بازی نداشت.
ابوالفضل فاتح- حضرت آیتا… صافی که اینک در جوار نورانی مولایمان حضرت سیدالشهدا(ع) آرام گرفته است، عمر با برکتی داشت. چنان که از متون مراجع عظام فهمیده میشود، آیتا… به چنان مرتبهای رسیده بود که او را از «اساطین حوزه»، «بهترین فقهای عصر»، «خدمتگزار دین و مذهب»، «حسنات دوران»، «ارکان حوزه» و صاحب آثار «فقهی و کلامی» نامیدند و فقدانشان را حضرت آیتا… سیستانی «خسارتی عظیم» برشمردند.
اما مایلم در این نوشته مجددا به نقطهی عطفی در زندگی اجتماعی و سیاسی ایشان اشاره کنم که ارزش تاسیسی و بنبستشکن داشت، همان نقطهی عطفی که چند ماه پیش در دیدار با رئیس مجلس خبرساز شد. لحظه لحظهی عمر آدمی مهم است، اما لحظاتی در زندگانی انسان وجود دارد که باید برای آن سالها ریاضت کشید و شکیبایی کرد، تا شاید فرارسد؛ آنجا که جانی فدای حقیقت میشود، آنجا که برای عدالت و اخلاق قیام میشود، آنجا که دل شکستهی ملتی مرهم میشود، آنجا که آبرویی با خدا معامله میشود، همانجا چون شب قدری است که از هزار ماه برتر است.
آیتا… در قم خلوت گزیده بود و پای در سنت داشت. استادان بزرگی چون آیتا… العظمی بروجردی دیده و با آیتا… العظمی گلپایگانی محشور، خاک مدرسه خورده و سختی کشیده بود و از لابلای کتابها و درس و بحثها مشق دینداری را تعلیم و تعلم میکرد. شاید چندان همراه زمانه نمیشد و بیشتر به همراه کردن زمانه میاندیشید، اما به روشنی دریافته بود که بدون درک از زمانه، همراه ساختن مردم میسر نخواهد بود. لذا مومنان را به شناخت اوضاع جهان فرامیخواند و میدانست که تشیع بدون شناخت دقیق اوضاع جهان پیش نمیرود. او با حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی مردم، صمیمانه همراهی کرد و آنچه میتوانست عرضه داشت.
در سیاست نیز سبک خود را داشت و به نظر میرسد سیاست را در سازگاری با فقه و نظم امور میخواست و اصالتی برای سیاستورزی به سبک رایج برخی سیاستمداران قدرتمحور قائل نبود و نشانی از بازی نداشت. نظاممند بودن جامعه و وفاداری به عهود مورد توافق را اصل میدانست، لذا قانون اساسی را نقشه راه مملکت مینامید، و هم آنگاه که دبیر شورای نگهبان بود، باور داشت اگر مقامی نمیتواند به قانون اساسی پایبند بماند، باید استعفا بدهد و خود نیز وقتی در مقام دبیر شورای نگهبان احساس کرد که دریافتش متفاوت است، استعفا داد.
چنان که پیداست سلوکی ساده، صمیمی و متواضع و صریح داشت. از تواضع و باور ایشان به کرامت اشخاص، همان صحنهی ماندگار بوسه بر دست طلبه سیاهپوست سخنها دارد. در این حال بخشی از تفقه و فتاوای دیگر ایشان را شاید برخی نخبگان و گروههای اجتماعی که رویکرد فکری دیگری به انسان و جهان دارند –و مایلند به دلیل تغییر زمانه، امور با ترازوی متفاوتی سنجیده شود- شاید نپسندند، اما عموما صداقت ایشان را دوست داشتند و میدانستند آیتا… اگرچه معصوم نیست اما بعید است که برای منافع و خوشایند این و آن سخنی بگوید و هرچه هست قریحه و برداشت و تفسیر فقیهانه ایشان است و اینگونه تمایزات نخبگان، چه حوزوی و چه دانشگاهی نه تنها محترم که مغتنم است.
در سلوک ایشان، مرجعیت نه یک مقام، که بیشتر یک مسئولیت مدنی مذهبی برای صیانت از دین بود و لذا استقلال شخصیتی و فکری و حوزوی مشهودی از خود بروز داد و بر استقلال حوزه سعی بلیغ داشت. میدانیم مرجعیت به عنوان استوانههای هویت دینی، هرگاه به عنوان نهاد مدنی مستقل، و پشتیبان و واسط مردم با حکومتها قرار بگیرند، علاوه بر عرصه دینی در نقشآفرینی اجتماعی خود منزلتی مضاعف خواهند یافت. او از جنس روحانیان اصیل بود و آنچه به مردم میگفت خود باور داشت.
مردمی بودن، همواره شاخصه روحانیت اصیل به ویژه در زمان دوری از قدرت بوده است. در مکتب اهلبیت علیهمالسلام، مردم نه لقلقه زبان که دغدغه واقعیاند و او میدانست مردم از علما انتظار دارند که تعهد به این مکتب را ببینند. افسوس که در دهههای اخیر برخی از روحانیان در قدرت با غفلت، یا نسیان و یا غرور و انحراف و خودبزرگبینی و یا بدعهدی با مردم بر این منزلت آسیبی بزرگ وارد ساختهاند. غافل از آن که اگر مردم نباشند، هیچ مرکز ثروت و قدرتی توان حفظ روحانیت را نخواهد داشت. او شیفتگی به قدرت را در خود فرونشانده بود، از اینرو استمرار داشت و اهل تزلزل نبود. او درد مردم را قابل معامله و تسامح نمیدانست، چرا که درد انسان داشتن و زنده نگاه داشتن بنیانهای اخلاقی، اصلی فراتر از طبقهبندیهای قالبی سنتی و مدرن و چپ و راست و روحانی و غیرروحانی بودن است.
مراجع و هر شخصیت و نخبهی صاحب نفوذ دیگری، منطقا دو دسته مخاطب دارد، یکی حواریون و شاگردان سبک فکری و فقهی و مقلدان و طرفداران، و دیگری عموم مردم. بخش اعظم زندگی شخصیتها معمولا صرف منظومهی فکری خود، شاگردان و مقلدان میشود، و آیتا… دهها سال برای آن مجاهدت کرد. اما از نظر نگارنده، بسیار مهم است که درباره دیگران نیز چگونه میاندیشیم و برای آنان چه میکنیم؟ از این منظر، یکی از نقاط عطف سیاسی و اجتماعی آیتا…، برگ آخر زندگانی اوست. آنجا که دغدغه و مخاطب، فقط شاگردان و مقلدان نیستند که حقوق همه مردم و ایران و حاکمیت و هویتی است که بهنام شیعه برپا شده است.
آنجا که با عبور از خطوط قرمز کاذب، سفارش بیپرده درباره حقوق و رنج مردم و تاکید بر روابط مبتنی بر عقلانیت و عزتمندی و نه قهر با جهان برای اصلاح امور مردم و ایران بود، آن هم خطاب به جریاناتی که دائما چشم و گوش خود را به واقعیتها بسته و به توجیه سیاستهای رنجآور خود مشغولند! «بسیار نگران وضعیت اقتصادی و مشکلات مردم هستم. مردم نجیب و شریف کشور ما مستحقّ این وضعیت نیستند. توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید». این بیست و چند ثانیه، که آیتا… بیتعارف برای صیانت از حقوق مردم قیام کرد و عقب هم ننشست، برگ زرینی است که با عالیترین معیارهای دینی و اخلاقی و ملی محک خورد و صحنهای ماندگار در زیست سیاسی ایشان آفرید. لحظاتی که عصارهی سالها صداقت و دقت اخلاقی و شرافت رفتاری است و نصیب هرکسی نمیشود.
آیتا… بارها بر اصول پای فشرده بود و به حق ایستاده بود، اما در آن صحنه، گویی صد و سه سال صبر کرده بود تا در آن لحظات آبروی خود را با خدا معامله کند و مرهمی برای دردهای مردم و ایران عزیز باشد و میدانست که بیهزینه نیست. میدانیم نقطهی به هم رسیدن دین و سیاست، شریعت و مصلحت، حق مردم بر حکومت و برعکس، جمهوریت و اسلامیت، تبعیت مولوی و ارشادی، همواره از مواضع و حتی مهالک پر مناقشه و نقطهی شکلگیری ائتلافها و شکافها بوده است و عمل در مرز درست این دوگانهها برای هر شخصیت مذهبی یا سیاسی نیازمند اجتهادی پخته، روزآمد و مجاهدانه است.
آیتا… در آن دیدار با رئیس مجلس و آن فراز سرنوشتساز و در نقطهی تلاقی همه این دوگانهها، جان و جهان بر سر اعتقادی بدون خدشه گذاشت و آبرو در تیر و کمند کلام نهاد. او با چند جمله ساده اما مهم، تلاش کرد راهی را بگشاید و در حقیقت در حکمی چند کلمهای و اینبار نه در بابهای معمول فقه که در باب حقوق ملت و سیاست و روابط بینالملل، و در ورای همه تفاوت نظرها، قاعدهای پر دامنه و بنبستشکن برای عافیت مردم، و دوام حکومت شیعی را یادآور شود. این نکته آنگاه مهمتر جلوه میکند که به یاد بیاوریم، آیتا… عموما در تلاقی برداشتهای فقهی با مصالح سیاسی و حکومتی، جانب فقه را میگرفتند و اینبار بین مصالح مردم و سیاستهای حکومتی، جانب مردم را گرفت و اهمیت و اولویت مصالح مردم را نسبت به سیاستهای حکومت در تفقه خود گوشزد نمود؛ همان مردمی که بسیاری از کسانی که پای در قدرت دارند دینداری، عقلانیت و قدرت انتخاب آنان را به رسمیت نمیشناسند و حق جمهوریت آنان را ستاندهاند.
از آن پس بود که او مورد حمله تندروهای به ظاهر موجه و مدعیان همیشه طلبکار دین و مراجع قرار گرفت و دستها رو شد. گویی این جماعت با آن صد و سه سال اصلا کاری نداشتند، اما این بیست و چند ثانیه آتش به جانشان انداخته بود و حجیت فشار ناصواب بر مردم و اعتبار شعارهای توخالی ارتدوکسهای قدرتمحور را بر باد داده بود، لذا عنان از کف ربودند و دیدیم که چه کردند. چرا که اگر میتوانستند دیگر منتقدان را با این برچسب برانند، اما بسی دشوار بود که این آیتا… را مثل هر منتقدی با برچسب بیدینی و لیبرالیسم و سادهاندیشی و وادادگی و قدرتطلبی و فریبخوردگی و… متهم کرد و از صحنه بیرون راند.
آیتا… بیش و پیش از همه یک انسان بود و جوهرهی انسانی قوی داشت. بدون آن رخداد نیز آیتا… کارنامهای درخشان داشت، اما چه حیف میشد، اگر آن بیست و چند ثانیه نبود. آن لحظات و واکنشهای پس از آن نشان داد، با همه فراز و نشیبها و دشواریها، میتوان با مردم رنجدیده و بیتوقع و نجیب این سرزمین چنان ارتباط برقرار کرد که اگر مقلد شما و سنتهایتان هم نباشند، اما شیفته مرام و صداقتتان باشند و دعا و درودشان را نثار و بدرقه شما سازند.
آن بیست و چند ثانیه، حسن ختام دیگری بر زندگانی پر برکت آیتا… شد و به توفیق الهی عصارهی هویت حوزوی، استحکام رای، استقلال و هوشمندی سیاسی، دردمندی و مردمدوستی، و سادهزیستی و بیآلایشی و دهها سال خدمت بیمنت به مکتب و مردم را یکجا به هم آمیخت، و برای خدا از خلق خدا دفاع کرد و خداوند نیز محبوبیت او را در قلوب افزون نمود، و از او نه یک شخص که یک درس اصولگرایی برساخت و در دورانی بس دشوار و پر تلاطم که بسیاری از دین کیسه دوخته و هزینه میکنند، تا قدرت چند روزهای را دست و پا کنند، به واقع آبروی حوزهی قم و روحانیت شد و الگو و امیدی برجای گذاشت که دیگران هم اگر بخواهند، میتوانند ثانیهها را قدر بدانند و قیام به حق مردم کنند که حقا این مردم برترین مردم روزگارند و چه بسا «برتر از مردمان عهد رسولالله(ص)»! خدایش رحمت کند، والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. «خبرآنلاین»