شهید مطهری: روحانیت باید در کنار مردم و ناظر بر دولتها باشد تا بتواند دولتها را امر و نهی کند و هدایت کند، ولی وقتی دولتی شد، دیگر این کار مقدور نیست.
جماران: چند روز قبل اسنادی مربوط به شورای انقلاب برای نخستینبار منتشر شد. در میان آن اسناد، یکی هم مربوط به نامه استاد شهید آیتا… مطهری به امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی جهت معرفی اعضای مدنظر خود برای عضویت در شورای انقلاب بود.
درخصوص نکات مربوط به زمینههای آن نامه با علی مطهری گفتوگو شده است که فرازهایی از آن جهت اطلاع خوانندگان آیینه یزد درج میگردد.
آقای دکتر مطهری! یکی از اسنادی که خیلی مهم بود و در جامعه هم خیلی مورد توجه قرار گرفت، نامهای بود که والد شما به حضرت امام نوشتند. علاقهمندیم که درخصوص این نامه و جلساتی که در منزل شهید مطهری پیرامون شورای انقلاب برگزار میشد، از شما بشنویم.
من آن مقداری که من در جریان هستم، عرض میکنم؛ چون اطلاع ما در این حدود است که احیانا در جلساتی که تشکیل میشد، مهمانانی که در منزل ما میآمدند و ملاقاتی با پدر داشتند، ما هم بههرحال حضور داشتیم؛ یا خدمتی میکردیم، یا آنکه من خودم پدر را به جلساتی میبردم؛ یعنی آن زمانی که راننده ایشان نبود، من خودم ایشان را میبردم و احیانا در آن جلسات هم حضور پیدا میکردم. خب، اطلاعات من در همین حدود است، والّا اینطور نیست که من در جریان ریز همه تحولات و تصمیمات آن دوران باشم… این نامهای که شما میفرمایید، مربوط به اعضای دولت موقت است که خود شهید مطهری برای امام نوشتهاند؛ یعنی بعد از این که از پاریس به تهران آمدند، نامهای نوشتند و در آنجا افرادی را برای دولت موقت انقلاب به امام معرفی کردند و یک توصیف خلاصهای از این افراد هم کرده بودند که شامل آقایان مهندس بازرگان، مهندس سحابی، مهندس کتیرایی، مهندس تاج، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر کاظم یزدی، آقای صدر حاج سید جوادی، آقای خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی میشد که در مورد این دو نفر شهید مطهری مینویسند محل تردید است که از اینها چون روحانی هستند در دولت استفاده بشود یا نشود. این نشان میدهد که خود شهید مطهری مایل نبودند که روحانیون وارد دولت شوند.
آقای لاهیجی هم اسمشان بود ولی شهید مطهری میگویند که آقای بهشتی و آقای باهنر ایشان را تایید میکنند، ولی بعضی دوستان تایید نمیکنند و خود من هم ایشان را نمیشناسم؛ یعنی آنطور به صورت فرد قطعی معرفی نمیکنم. در مورد آقای سنجابی هم نظر قطعی نمیدهند. نامهای که اخیرا منتشر شد، دست موسسه تنظیم و نشر آثار امام بود، چون نامه نزد خود امام بوده است و دفتر امام و آقای حمید انصاری با من تماس گرفت و گفت که روشن است که این نامه مال شهید مطهری است، اما ما برای اطمینان گفتیم که شما هم عکس این نامه را از نظر خط شهید مطهری، ببینید تا ما کاملا مطمئن شویم. برای من فرستادند و من هم دیدم، دقیقا خط خود شهید مطهری بود و اصلا سبک نگارش هم نشان میدهد که نامه از خود شهید مطهری است. البته به خاطر مسایل امنیتی امضاء نداشت و صدر و ذیل نامه هم عنوان نداشت. بعدا هم دیدیم اعضای دولت موقت بیشتر همانهایی بودند که در همین نامه آمده. به هرحال، این نامه نشان میدهد که این کینهای که امروز نسبت به این تیپ نهضت آزادی وجود دارد، وجود نداشته و قرار بر این نبوده که بعدها اینها این جور مورد حمله قرار بگیرند.
اعتمادی که امام خمینی به شهید مطهری داشتند به هیچکس دیگری نداشتند
بههرحال، نکته مهم در این تحولات این است که امام برای قرار دادن اولین سنگبنای جمهوری اسلامی به یک نقطه مطمئنی تکیه کردند و آن شهید مطهری بود که برای تشکیل شورای انقلاب ایشان را انتخاب کردند. چون امام یک اعتماد خاصی به شهید مطهری داشتند؛ هم به خاطر شناختی که در طول دوازده سالی که استاد مطهری نزد امام تحصیل کرده بودند و هم بهخاطر آن تهذیب نفسی که در شهید مطهری سراغ داشتند. برداشتشان این بود که آنچه ایشان میگویند بهخاطر اسلام است، بهخاطر خدا است و هواهای نفسانی در آن دخالتی ندارد و میبینیم که اعتمادی که امام خمینی به شهید مطهری داشتند به هیچکس دیگری نداشتند. این امر از پیامهایی که امام پس از شهادت استاد مطهری صادر کردند کاملا هویدا است.
شهید مطهری افراد استخوانداری را برای دولت موقت معرفی کرده بودند و اینطور نبود که چندتا جوان کمتجربه را معرفی بکنندنکته دیگری که باز اینجا مورد توجه قرار میگیرد، ارتباط شهید مطهری با افراد نامبرده در نامه است. به این هم اشاره بفرمایید.
ارتباط ایشان با این افراد در یک زمان طولانی برقرار بوده است، یعنی مدت زیادی بود که شهید مطهری با این تیپ افراد مرتبط بودند. بعد از ورود و مهاجرت شهید مطهری از قم به تهران در سال 1331، ایشان به عنوان یک روحانی ناشناس در تهران بودند و در واقع، دوباره از صفر شروع کردند. درحالیکه در قم یک مدرس برجسته و شناخته شده بودند، به دلایلی به تهران مهاجرت کردند و در تهران ناشناس بودند. ولی کمکم با قشر تحصیلکرده مرتبط شدند. مثلا در همین دهه سی، انجمن اسلامی دانشجویان تشکیل شد. انجمن اسلامی مهندسین تشکیل شد، بعد انجمن اسلامی پزشکان تاسیس شد که شهید مطهری با آنها مرتبط گردید. شهید مطهری در آن سالها با مرحوم مهندس بازرگان مرتبط شده بود و با مرحوم آقای طالقانی هم که مرتبط بودند و در جلسات انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی پزشکان که بعدا این دوتا یکی شد و بیشتر تحت عنوان انجمن اسلامی پزشکان مطرح بود و مهندسین هم شرکت میکردند، سخنران اصلی شهید مطهری بود تا زمان انقلاب، و مباحث مهمی در این انجمنها مطرح میشد که بعضی از اینها بعدا به صورت کتاب درآمد، مثل کتاب «مسأله حجاب» که اولینبار در انجمن اسلامی پزشکان مطرح شده بود و بعدا به صورت این کتاب درآمد که با اقبال خیلی خوبی مواجه شد و تا امروز هم ادامه دارد. یا بحثهایی مثل نظام خانوادگی اسلام، مسأله ربا و بانک، اینها همه بحثهایی است که در انجمن اسلامی پزشکان مطرح شده است. لذا شهید مطهری با این افراد در یک مدت طولانی ارتباط داشت؛ افرادی مثل مهندس بازرگان، مهندس سحابی، مهندس کتیرایی، مهندس تاج و…، اینها همه عضو همین جلسه بودند و ایشان از نزدیک همه اینها را بهخوبی میشناخت و میدانست که اینها هم متخصصاند و هم متدین و متعهد. خود مهندس بازرگان در دولت مصدق سمت داشته است. یا آقای صدر حاج سید جوادی در زمان دولت امینی یک مدیر دادگستری بوده و تجربه داشته است. مهندس تاج را ایشان در آن نامه میگویند که تجربهای در حوزه انرژی و نیرو و یک سابقه مدیریت انرژی دارد و ایشان برای وزارت نیرو مناسب است. به هرحال، ایشان افراد استخوانداری را برای دولت موقت معرفی کرده بودند و اینطور نبود که چند تا جوان کمتجربه را معرفی بکنند. افرادی بودند که سالها مورد شناخت شهید مطهری بودند. آن دو روحانی هم که آقای خامنهای و آقای هاشمی بودند، اینها هم که مرتبط با شهید مطهری بودند، طبعا ایشان شناخت خوبی از اینها داشتند…
ای کاش همان ایده شهید مطهری اجرا میشد
مردم نسبت به روحانیت بدبین شدند؛ آیتا… مطهری دوراندیشی خوبی داشت
برخی میگویند که کاش همان ایده شهید مطهری اجرا میشد.
بله، ای کاش اجرا میشد و الان آثار بدش را داریم میبینیم. مردم نسبت به روحانیت بدبین شدند. آیتا… مطهری دوراندیشی خوبی داشت. البته این نظرشان مبتنی بر آن اصل کلی استقلال روحانیت شیعه از دولتها بود. ایشان میگفتند روحانیت شیعه در طول تاریخ همیشه از دولتها مستقل بوده و بر آنها نظارت داشته است، از نظر روحی متکی به خدا بوده و از نظر اجتماعی متکی به مردم و هیچوقت در کنار دولتها نبوده و همیشه در کنار مردم بوده است. ایشان میگوید حتی در جمهوری اسلامی باید این حالت حفظ بشود که روحانیت در کنار مردم و ناظر بر دولتها باشد تا بتواند دولتها را امر و نهی کند و هدایت کند، ولی وقتی دولتی شد، دیگر این کار مقدور نیست.
تقریبا عراق این الگو را دارد میگیرد.
عبرت گرفته و فکر کنم آیتا… سیستانی هم این موضوع را خیلی خوب تشخیص دادند و عمل میکنند. ایشان خیلی علاقهمند به شهید مطهری است و من خودم ملاقاتی داشتم با ایشان در نجف، این علاقه را احساس کردم. از آن سفری که شهید مطهری در سال 1355 به نجف داشتند و خدمت امام رسیدند یاد کردند. در آن سفر، امام(ره) یک جلسهای تشکیل دادند برای ملاقات علما با شهید مطهری که خود امام هم در آن جلسه شرکت کردند، درحالی که معمولا خود امام در اینجور جلسات شرکت نمیکردند، ولی برای احترام به شهید مطهری آنجا خود امام هم شرکت کرده بودند که آقای سیستانی هم آنجا آمده بودند…
سوال پایانی اینکه، چرا امام چنان که در این اسناد هم پیداست اینقدر روی رأی مردم در کنار حق شرعی خودشان اصرار میکردند و تکیه داشتند؟
به خاطر اینکه ترکیب این دوتاست که میتواند یک نظام اسلامی را تشکیل دهد؛ هرکدام بدون دیگری موجب تشکیل نظام اسلامی نیست. از طرفی باید یک فقیه جامعالشرایطی در کار باشد که حق شرعی داشته باشد برای تشکیل حکومت، و از طرف دیگر باید میل و رضایت مردم در کار باشد که اکثریت پذیرفته باشند و این دو تا با هم میتواند یک نظام اسلامی را به وجود بیاورد. هرکدام که از بین برود، دیگر اسلامی بودن این نظام هم از بین رفته است.