شماره 630گزیده مطالب

اوج قدرشناسی یزدی‌ها از سردار بی‌بدیل مقاومت

گزیده مطالب شماره 630

یزد- ایرنا- محمدحسین فلاح تفتی: همه آمده بودند، چپ و راست، اصلاح‌طلب و اصولگرا، کوچک و بزرگ و زن و مرد؛ آمده بودند تا در فضایی آکنده از بغض و خشم با سردار بی‌بدیل مقاومت، وداع کنند. عصر دوشنبه در میدان امیرچقماق یزد، فضایی زیبا و دلنشین از یک‌رنگی و وحدت و همدلی هویدا شد، کسی شعار حزبی نداد، کسی به کسی نگاه چپ نکرد، کسی صفش را از دیگری جدا ننمود؛ آخه همه به عشق یک سرباز جان‌فدا آمده بودند سربازی که شعار مکتبش اخلاص و وحدت و همدلی بود. امروز میدان امیرچقماق یزد، روزی به یاد ماندنی از خود به یادگار گذاشت؛ همه آمده بودند و یک‌صدا و یک‌دل در عزای فقدان علمدار لشکر علی، اشک ماتم ریختند.

اگر دستشان از پیکر پاک این سردار دلاور اسلام دور بود اما دلشان چون پروانه در اهواز، مشهد، تهران و قم می‌چرخید و ناله می‌کرد. این میدان و این تکیه، قبلا فقط یک‌بار این چنین جمعیتی به خود دیده بود و آن هم زمانی بود که مقتدایشان و رهبرشان به این استان سفر کرده بود. علاوه بر میدان بزرگ امیرچخماق، در خیابان‌های اطراف هم جمعیت زیادی در حال تردد و نزدیک شدن به میدان اصلی بودند، خیلی‌ها لباس سیاه پوشیده بودند، بغض در گلو و اشک در چشم. با هرکس که هم‌صحبت می‌شدی بغضی خفته در گلو داشت و خشمی آشکار در چهره؛ و همه آنها یک نظر مشترک داشتند و آن انتقام سخت بود. با پیرمردی نحیف و لاغر همکلام شدم، پدر برای چه آمده‌ای؟ گفت تو برای چه آمده‌ای؟ گفتم به عشق حاج قاسم و او در جواب گفت: چو دانی و پرسی خطاست!؛ و بعد اشک‌هایش جاری شد و دیگر نتوانست حرف بزند.

از پسر جوانی که داشت با دیگر عزاداران به سینه می‌زد پرسیدم حاج قاسم را می‌شناختی و او گفت: مگر کسی هم هست که سردار خود را نشناسد؟!. گفتم شهید سلیمانی چه کرده که شیفته او شدی و در این سرما به اینجا آمده‌ای و او در جواب گفت: حاج قاسم، نمونه یک انسان کامل بود، اخلاق محور بود، بی‌ریا بود، یتیم‌نواز بود و یک ایرانی شجاع که استکبار حتی از شنیدن نامش هم به خود می‌لرزید. خودم را به وسط جمعیت رساندم، مردی میانسال را مشاهده کردم که به شدت اشک می‌ریخت و به سینه میزد؛ صبر کردم تا نوحه نوحه‌خوانی تمام شد نزدیکش رفتم و خود را معرفی کردم و او که خیلی محزون و ناراحت بود گفت: تنها انتقام می‌تواند دل ما را آرام کند. پرسیدم نظرت در مورد حاج قاسم سلیمانی چیست؟ و او اظهار داشت: حاج قاسم، مرد میدان‌های سخت بود، 40 سال برای سربلندی میهن و اسلام و مسلمین تلاش کرد اما فقط چند سال او را شناختیم.

وی نحوه شهادت مظلومانه این عزیز از دست رفته را یادآور شد و افزود: دشمن زبون که قادر به رویارویی با او نبود از پشت به او خنجر زد. از جوان دیگری که در میدان بود پرسیدم از حاج قاسم بگو، چرا به اینجا آمدی؛ این جوان که چشمایش پر از اشک بود گفت: سردار سلیمانی، فقط یک سپاهی و رزمنده نبود، او نمونه یک انسان از خودگذشته و ایثارگر بود که مردانه با دشمن جنگید و مظلومانه به شهادت رسید. حالا یکی از نوحه‌خوانان با خواندن یکی از نوحه‌های معروف «سعادتمند» نوحه‌خوان مشهور یزدی، شور و حال دیگری به جمعیت داد و آنها در حالی‌که به سینه می‌زدند در رثای سپه سالار لشکر اسلام اشک می‌ریختند. عجب شوری بود و عجب حالی، چه فضایی بود این فضا، آکنده از معنویت و اخلاص و قدرشناسی. با بسیاری از افرادی که صحبت می‌کردیم از صفات حسنه این سردار دلاور به نیکی یاد می‌کردند؛ اخلاص، بی‌ریایی، سادگی، دل نبستن به دنیا، یتیم‌نوازی، مردمداری، تدین، شجاعت، شهامت، ولایت‌مداری و عشق به اسلام و میهن، فقط بخشی از آن چیزی بود که مردم گفتند.

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/goF3K

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا