آدمی که عدهای گفتهاند: بدان شکل به اصطلاح فراری دادندش!! بیجهت برنمیگردانیدندش!! شاید با سوغاتی برگردد و از تجربیاتش در کلاسهای ضمن خدمت و توجیهی برای بعضی از مدیران استفاده کند مثلا موضوع کلاس هم نقش ریاکاری در پیشرفت «درآمدزایی و در رفتن» یا «تکخوری خیر، مشارکت آری»... باشد.
زبان دراز
ستون زبان دراز هفته نامه آیینه یزد
زباندراززاده دیرفهم گفت: ببین باباجان اینقدر مذاکرهکنندههای ما اهل شب زندهداری هستند که از مذاکره قطر برنگشته و گزارش به مافوق نداده راهی مسکو میشوند تا از شبهای طولانیتر مسکو و اسرار سحری کرملین آگاهتر شوند و در دل دوست جا باز کنند! گفتم: خدایا شکرت. خان عمو پسر دارد…
خدا سلامت بدارد ناصر شاگرد درسخوان کلاس و درسخوانی و نمراتش زبانزد همکلاسان بود. هر وقت آشنا و فامیل، پدر یا مادر نمرهام را میپرسیدند میگفتم نمره ناصر 16 شده میفهمیدند که من حدود ده و یازده شدم. یکبار که مرحوم ابوی پرسیدند نمره ریاضی چند شد؟ گفتم ناصر نمرهاش…
دوستی لطیفهای تعریف میکرد که اتوبوسی از توقفگاه میان راهی یواش یواش در سراشیبی راه افتاد و در همان حال مردی بدنبال آن میدوید و مسافری هم از سر سرخوشی داد میزد ما رفتیم بدو برسی مردی که این صحنه را میدید به دونده گفت: رفتند! مرد همچنان که میدوید…
سر سفره ناهار بین عروسها و خواهرشوهرها ازجمله عیال بنده آرامش حاکم، زیرا دست و دهانها به قول معروف بند بود تا اینکه نوبت به چای بعد از ناهار رسید و خواهر عیال با نگاه به سینی دست عروسشان گفت: (بابا پسری بودند هم خانه بردند هم لوازم بابا را)…
ضمنا برای اینکه فقط مطلب نقل شده از سوی زباندراز جنبه مادی و اقتصادی نداشته باشد عرض کنم: مرحوم پدربزرگ که تا آخر عمر خندان و شاداب و مشتریمحور! بود دو تا عیال عقدی (از زنان صیغهای آماری منتشر نشده) نه تا فرزند رسمی شناسنامهدار و 22 نوه داشتند اگر…
پاسخ داد: قبله عالم خدا را شکر شما و بنده سالم هستیم، قربان من بیتقصیرم، کلاهخود دومنی روی سرم، این دستم شمشیر، آن دستم هم گرز گران بود، سپر دهمنی برگردن آویخته، دو خنجر هم بر مچ پایم بود شما میفرمایید با کدام عضوم جلوی آنها را بگیرم همه اعضای…
ازجمله کارهای مثبتی که ابراهیم رئیسی انجام داد تمام آقایان پر و بعضاً کم ادعا مثل محسن رضایی، مخبر، زاکانی، قاضیزاده هاشمی، رستم قاسمی و سعید محمد را بیدار کرده و از زیر پتو درآورد و توی کابینه آورد و به مردم ثابت کرد همه را باتفاق خط کردم تا…
عاقبت هم غلومی وردست وفادار خانعمو از غفلت مامانش سوءاستفاده کرد و با دو تا سیلی و یک تشر انداختش روی تخت و دکتر سوزن را به عضله وی تزریق نمود به گونهای خود را نشان میداد که به نظر میآمد بچه گویا از درد و سوزش خفه شده است!!
دولت سحرگاهان صداقیه (بیبیجان!) ببخشید یارانه واریز شده غیرقابل برداشت را به حساب مردم واریز کرد و اعلام تشکر و ابراز امتنان از لطف دولت ولی خوشحالم که پولهای واریز شده برای روزگار بدبختی و کوری و پیری ملت! جای امن نگهداری شد تا روز موعود فرا رسید و همگان…